Tuesday 17 April 2007

همجنسگرایان از چه راهی می توانند به اهداف خود برسند؟

برگرفته شده از شماره 15 مجله ماها
بحثی در جهت هدفمند کردن فعالیتهای همجنسگرایان
اشتباهی بزرگتر از این نمی توان مرتکب شد که همجنسگرایان، بدون توجه به چارچوب شرایط و وضعیت کل جامعه و بازیگران آشکار و پنهان عرصه های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی، بخواهند موضوع دسترسی به حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی خود را مطرح کنند. بعبارت دیگر هر گروه اجتماعی، از جمله همجنسگرایان باید در تلاش خود برای رسیدن به آزادی بایستی مختصات و شرایط جامعه خود را بخوبی بشناسند، شم قوی در درک پارامترها و شناخت خوبی از بازیگران عرصه های مختلف، افکار آنان و چگونگی تاثیرگذاری بر آنها را داشته باشند و درعین حفظ استقلال جنبش خود اما بی تفاوتی به تحولات سیاسی و اجتماعی را کنار گذاشته و در نزاع بین نیروهای مختلف بایستی جایگاه خود را روشن کرده، تلاش نمایند حضور فعال خود را نشان دهند. هدف از اینکار تغییر شرایط موجود مبنی بر بی حقوقی همجنسگرایان و فراهم کردن شرایط و فضایی است که همجنسگرایان آزادانه بتوانند کار روشنگری و تشکل یابی و نهایتآ آزادی خود را بیابند. روی آوردن همجنسگرایان به این کار، آنان را به کنشگرانی فعال در عرصه اجتماعی تبدیل می کند که آگاهانه با هدفمند کردن فعالیتهای گروهی، جهت بهبود وضغ جمعی و گروهی خود تلاش می کنند.
چرا این کار ضروری است؟
حاکمیت ها، در هر کشوری، می توانند با توجه به امکانات خود بخشی یا حتی اکثر مردم را فریب داده و حقوق شهروندان خود را نادیده بگیرند، اما وجود دمکراسی، سازمانهای غیر دولتی و همچنین و رسانه های آزاد در هر کشوری به امر آگاهی رسانی کمک کرده و در شکل گیری اذهان عمومی و مقابله با تبلیغات دولتی و فریب مردم توسط حاکمان نقش بسیار مهمی دارند. در جوامع فاقد آزادی و رسانه های آزاد، حاکمیت ها همه میدان را تصاحب کرده و از ایجاد فضای مصنوعی گرفته تا بازی با کلمات و ایجاد اتفاقات و شبهه ها به توهمات مردم دامن می زنند. در نبود یک نیروی برقرار کننده تعادل( رسانه های آزاد و گروههای محروم شده)، تبلیغات یک جانبه دولتی باعث می شوند تا ظلم، بی عدالتی و انکار گروههایی از شهروندان بعنوان ارزش معنوی آن جوامع در اذهان بسیاری جا بیفتند. در چنین جوامعی تزویر و دورویی به خصلتی عمومی تبدیل می شوند. در چنین فضایی عمل گریزی و " سر خود گرفتن که جان خود را رهانیدن" بهترین خدمتی است که در وجه عملی، روانی و روانشناسی اجتماعی به ادامه وضع موجود کمک می کند. حکومت های غیر دمکرات نه تنها در روز روشن اطلاعات غلط را به جامعه تزریق می کنند بلکه دست به تحریف تاریخ در کتابها هم می زنند. و در کشور ما هم همین قاعده عملی می گردد. کافی است کمی دقت کنیم تا ببینیم که در مقایسه با تاریخ هزاران ساله ایران، تحمیل ارزشهای ایدئولوژیک بزور تبلیغات یا در قالب قوانین تحمیلی تا ایجاد مخاطره و حس دائمی ترس و اضطراب در بین مردم، چگونه باعث شده که بجایی رسیده ایم که امروز ایرانیان نتوانند میان ارزشهای تحمیلی و " خود" انسانی و تاریخی ایرانی را تشخیص دهند و کار بجایی رسیده که مردم آنچه در این دو دهه و خورده بر آنها تحمیل شده را جزیی از سرنوشت خویش و یا حتی بعنوان هویت واقعی خود بپذیرند.
روانشناسان بر این امر اتفاق نظر دارند که افراد جوامع محروم از آزادی نسبت به قدرت احساسی دوگانه دارند؛ از یک سو به نفرت از فشار و دیکتاتوری و از سوی دیگر به نوعی شیفتگی نسبت به اقتدار و زورگویی دچار می شوند. و افراد گروههای اجتماعی محروم از حقوق خود، در فاصله بین خواسته ها و تمایلات درونی خود تا واقعیتهای موجود و حاکم دچار آسیب می شوند و چه بسا در حق خواهی خویش نیز دچار شک و تردید و ندانم کاری شوند و ابر افسردگی، بی هویتی و حرمان در بین اشان دامن بگستراند.
صفحه شطرنج ایران
در کشور خود ما، حاکمیت و نمایندگان آن با بهره گیری از دین اسلام، اینطور تبلیغ می کنند که انسان ها از درک کامل قدرت الهی عاجزند و به همین دلیل محتاج برگزیدگانی ( روحانیون- ولایت فقیه) هستند تا بعنوان ناظر، مفسر و کنترل کننده اعمال و رفتار انسانها و وضع قوانین منطبق با دین، بار گناهان مردم را کم کنند. فلسفه " برگزیدگان" دین برای تفسیر و پیاده کردن احکام دینی، به پروژه دخالت دین در سیاست منجر شده که نتیجه و عواقب آن بر همگان روشن است؛ از جمله به اعتبار دین و مذهب در اذهان داخلی و خارجی لطمه شدیدی وارد کرده اما مهمتر از آن، باعث شده تا روحانیت با قرار گرفتن در راس قدرت حکومتی، به منابع ثروت ملی، ارتش و دیگر نیروهای نظامی و امنیتی چنگ انداخته و هرطور که خود می خواهند عمل کنند، مردم فاقد تشخیص خوب و بد خود معرفی شده و چنین صلاحیتی را منحصر به رهبران دینی حاکم می دانند. سانسور روزنامه ها، تلویزیون و اینترنت و اجازه ندادن به آزادی رسانه ها و تشکلات گروههای مختلف، امر نظارت بر کارهای حاکمیت روحانیون و معرفی گفتمان های دیگر را ناممکن کرده است. اینجاست که می بینیم ارزش های نادرست، بی توجهی به خواسته های فردی، شک و تردید نسبت به حقوق خویش، تزویر و دو رویی و توهم افکار عمومی اینچنین در جامعه حالت نهادینه شده بخود گرفته اند. برای نمونه،
در جامعه ما، تبلیغات هرسویه، با (سوء) استفاده آگاهانه از " گناه" بعنوان یک نیروی فراعقلی و تاکید بر ناتوانی انسان از " درک رازهای الهی"، بسیاری از همجنسگرایان را از درک و فهم شآن و حقوق انسانی خود ناتوان کرده است. هراس و شک تردیدی که در صفوف همجنسگرایان دیده می شود، نه تنها در بین بقیه هموطنان هم نمود دارد بلکه این راحالت را می توان در ذهنیت و رفتار و منش بسیاری از مردم دیگر جوامع دیکتاتور زده نیز مشاهده کرد. چون ذات و خصلت حکومتهای جبار همین است که با انواع بلندگوهای تبلیغاتی، شک و تردید و هراس را در دلها بکارند تا هر شهروندی خود یک پلیس شده و کسی نتواند" یاغی و سرکش" شود. البته حاکمان هر وقت منافع اشان ایجاب کند " ملت" را با تبلیغ و تهییج وارد صحنه می کنند تا نشان دهند که آنها برگزیدگان همین ملتند.
حکومت و قوانین آن حقوق همجنسگرایان را نفی کرده اند. در کتابهای درسی همجنسگرایی، زشت،منفور و انحرافی معرفی می شود، روزنامه ها امکان نوشتن و معرفی این پدیده را ندارند، همجنسگرایان از حق انتشار نشریات و مجلات علنی یا تشکیل گروههای حمایتی برای خود محروم هستند و.....، اما از طرفی امروز سه نشریه مختلف و یک برنامه رادیویی و تعداد زیادی وبلاگ در زمینه مسائل همجنسگرایان آگاهی رسانی می کنند، یک سازمان فعال بنام پی جی ال بعنوان یک سازمان متشکل فعالیت می کند و قشری از همجنسگرایان آگاه به مسائل، در کشور ( و خارج از کشور) پدید آمده است. از طرف دیگر فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و روشنگری در عرصه ها و سطوح مختلف جامعه توسط دیگر گروههای اجتماعی در جریان است. ذهنیت و فرهنگ جامعه در حال تغییر و دگرگونی است و تعدادی از گروههای اجتماعی و سیاسی بیرون از حاکمیت هر چند با توجه به محدودیتهای موجود از دفاع علنی از حقوق همجنسگرایان سرباز می زنند اما با زبان بی زبانی حمایت خود را از همجنسگرایان بروز می دهند. در چنین حال و هوایی روشن کردن یک سری پارامترها میتواند در هدفمند کردن فعالیتهای همجنسگرایان مؤثر باشد.
توجه اینکه چنگ زدن به امور زندگی فردی و ارجح شمردن منافع شخصی، بی توجهی به منافع گروهی و جمعی، ملی و مملکتی و پیشه کردن صبر و واگذاری امور به مقدرات و گذر زمان، و عدم تقبل مسئولیت در کسب آزادی خویش و ترس از هزینه اینکار، آفتی است که میتواند ریشه هر حرکت و تلاشی را بخشکاند. بدتر از آن حالتی است که بر افراد یک گروه اجتماعی اینطور تشبه شود که فکر کنند برای دسترسی به منافع گروهی خود کلآ بهتر است که دور سیاست را خط بکشند. و اینجاست که عده ای ناآگاهانه و با حالتی تفرعن آمیز اعلام می کنند که " لطفآ موضوع را سیاسی نکنید" یا " من از سیاست خوشم نمی آید".
تنها همجنسگرایان بدون حقوق نیستند
در ایران، تنها همجنسگرایان نیستند که از حقوق خود محروم شده اند، هر چند که وضعیت بی حقوقی ما شدیدتر است. با اینهمه شناخت گروههای محروم دیگر، درس گیری از تجارب مبارزاتی آنان و نزدیکی و همکاری با آنها نفع زیادی برای همجنسگرایان دارد. فعالیت گروههای اجتماعی و حقوق بشری، فعالیتی داوطلبانه، آگاهانه، غیر انتفاعی و خود جوش است. فعالیتی است که فرد با توجه به آگاهی از بی حقوقی خود و هم احساسان خویش، رنج و مرارت ناشی از این بی حقوقی را در زندگی فردی و جمعی لمس و مشاهده کرده و با شناخت از علل و عوامل این بی حقوقی، به این درک و نتیجه می رسد که تنها راه همانا برخورد فعال با مسائل و تاثیر گذاری جهت تغییر شرایط و نظم موجود است. برای نمونه میتوان به این مورد اشاره کرد که در دروس مدارس، همجنسگرایی بعنوان یک بیماری و انحراف تبلیغ و معرفی می شود. این نه تنها ذهنیت منفی در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان را آموزش می دهد بلکه خود محصل همجنسگرا را از شناخت و پذیرش هویت جنسی خود محروم کرده، بر بار افسردگی، از خود بیزاری و خود خوری او می افزاید و در نهایت چنین فردی را به سردرگمی جنسی گرفتار می کند. پس چالش قدرتی که این کتابها را تهیه و تنظیم می کند، تنها راه است چرا که مبارزه برای اصلاح فرهنگ و ذهنیت مردم به معنای مبارزه با تبلیغات غلط و شتشوی مغزی افراد در مراکز آموزشی هم هست. نمونه دیگر، بسیاری از همجنسگرایان با توجه به سانسور شدید حاکم، از شناخت احساسات خود ناتوان بوده و در کویر برهوت احساس درونی و آموزشهای دینی، اجتماعی و فرهنگی سرگردان هستند. وجود یک مرکز مشاوره برای همجنسگرایان و کمک به آنها در پذیرش هویت جنسی خود امر بسیار مهمی است. برای دست یابی به این خواسته، چاره ای جزء اعتراض به این مسئله، شجاعت درآویختن با نظم موجود و حافظان و متولیان این نظم موجود و ساختار شکنی باقی نمی ماند. با اینهمه، تمام افراد یک گروه محروم و به حاشیه رانده شدن از جمله همجنسگرایانف بطور همزمان به چنین درک و شناختی نمی رسند و اینجاست که اگاهترین و شجاع ترین افراد یک گروه پا پیش نهاده و نقش موتور محرک دیگران را بعهده می گیرند. همین افراد پیشتاز هستند که در شکل دهی به حوادث و اتفاقات در تاریخ ملتها بیشترین نقش را ایفا کرده و نام اشان ماندگار می ماند.
دو مسئله مهم: استقلال جنبش همجنسگرایان و رابطه همجنسگرایان با سیاست
پرداختن به این دو مسئله استقلال جنبش همجنسگرایان و رابطه جنبش همجنسگرایان با سیاست از این رو ضروری است که همجنسگرایان را در رهیافت به مسائل یاری می رساند .
بعضی ها با توجه به دیدگاههای سیاسی خود معتقدند که با حکومت فعلی گره ای از مشکلات ما باز نمی شود و بهترین و آسان ترین راه این است که همجنسگرایان فعلآ مسئله خاص خود را رها کرده و بطور فعالی وارد جنبش سیاسی برای تغییر حکومت یا تغییر قوانین بشوند و بعد از آن که فضای مناسب ایجاد شد آن وقت همجنسگرایان متشکل شده و برای رسیدن به برابری حقوقی خود تلاش کنند. عده ای هم عکس این نظر را دارند و معتقدند که همجنسگرایان به هیچ وجه نباید دور سیاست بگردند و همینکه حکومت بر جمع شدن همجنسگرایان در فلان پارک یا کافه چشم می بندد خود نعمتی است.
نظر اول نسخه سرباز پیاده شدن همجنسگرایان برای به هدف رسیدن احزاب سیاسی را می پیچد و بر اهمیت روشنگری و کار فرهنگی چشم می بندد و نمی پذیرد که در درون احزاب سیاسی و جامعه هم ناآگاهی نسبت به همجنسگرایی پدیده رایجی است و طرح مسائل همجنسگرایان را به آینده ای دور و نامعلوم موکول می کند. نظر دوم با دل خوش کردن به اینکه چند نفرهمجنسگرا در یکی دو شهر بزرگ میتوانند در پارکی یا کافه ای جمع شوند، موضوع حقوق اجتماعی و برابری جنسی همجنسگرایان را لوث کرده و عملآ مسائل، خواسته ها و مشکلات همجنسگرایان و بی حقوقی آنان در قوانین کشوری را بفراموشی می سپارد و انفعال و بی عملی را تبلیغ و توجیه می کند. به همین دلیل هر دو این نظرات بر خطا هستند..
جنبش همجنسگرایان یک جنبش مستقل است و باید مستقل بماند، باید تشکیلات ، مجلات ، انجمن ها و گروههای خاص خود را بوجود آورد اما در عین حال آگاهانه و هدفمند در رابطه با بازیگران عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی موضعی فعال اتخاذ کند. جنبش همجنسگرایان یک جنبش سیاسی نیست بلکه جنبشی اجتماعی - حقوق بشری است.به این دلیل سیاسی نیست که هدف آن کسب قدرت سیاسی نمی باشد. در حالی که هدف یک حزب یا گروه سیاسی کسب قدرت حکومتی است. هر حزب یا گروه سیاسی در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاست خارجی، ارتش، تقسیمات استانی، کشاورزی، آموزش و پرورش، سیاست پولی و..... همه برنامه دارد و میخواهد با گرفتن قدرت دولتی سیاستهای خود را اجرا کند. علاوه بر آن اعضاء و افراد یک حزب یا گروه سیاسی همه پیرو ایدئولوژی و باورهای نسبتآ مشابهی در زمینه های مختلف گفته شده هستند. در حالی که افراد درون جنبش همجنسگرایان، در زمینه های اقتصاد، مناسبات خارجی، سیاست پولی، کشاورزی، و..... دارای انواع و اقسام دیده گاهها بوده و در موارد گفته شده، هر فرد همجنسگرا ممکن است به یک حزب و گروه سیاسی احساس نزدیکی کند. تنها چیزی که همه همجنسگرایان را در درون جنبش همجنسگرایان کشور متحد می کند همانا بی حقوقی همجنسگرایان در قوانین کشور، تلاش دسته جمعی برای لغو این قوانین و آگاهی رسانی و اصلاح فرهنگی جامعه است.
اما اینکه جنبش همجنسگرایان یک جنبش سیاسی نیست بهیچوجه نباید به این امر تعبیر شود که بنابر این جنبش همجنسگرایان نباید خود را در فعالیتهای سیاسی درگیر کند. در درون همجنسگرایان دو نظر عمده وجود دارد؛ بعضی از همجنسگرایان معتقدند که ما باید در چارچوب همین حکومت و از بطن قوانین اسلامی، برای رسیدن به حقوق خود تلاش کنیم. عده ای هم معتقدند که با وجود این حکومت ما به حق و حقوق خود نمی رسیم و جنبش همجنسگرایان باید ضمن حفظ اسقلال خود اما هر چه بیشتر و فعالتر در حرکات و اعتراضات سیاسی و مدنی گروههای مختلف شرکت و در جهت تضعیف و در نهایت تعویض این حکومت، تلاش نماید. پیروان این نظر استدلال می کنند که با حاکم بودن یک ایدئولوژی مذهبی بر اساس ولایت فقیه، و با قرائت های سنتی از دین و با حاکم بودن متعصب ترین قشر جامعه و با قانونی که نه تنها حقوق ما را نادیده گرفته بلکه فعالانه حکم اعدام و شلاق را برای همجنسگرایان تجویز می کند، هیچ پایه عقلی و منطقی برای این استدلال که ما باید در چارچوب همین حکومت و از بطن قوانین اسلامی، برای رسیدن به حقوق خود تلاش کنیم، را باقی نمی گذارد.

چه باید کرد؟
این دیگر بر همگان روشن است که هر چه دمکراسی در کشور بیشتر شود، هر چه افراد با تفکر و غیر متعصب در پست های مهم قرار بگیرند، هر چه سانسور روزنامه ها و مطبوعات کمتر شود، هر چه آزادی بیان گسترش بیشتری یابد، هر چه گروههای بیشتری برای چنین خواسته هایی وارد تلاش شوند، هر چه سرکوب حکومتی کندتر شود، به همان نسبت طرح مسائل همجنسگرایان هم امکان بیشتری می یابد. مثلآ اگر دانشجویان، زنان، نویسندگان، کارگران، گروههای حقوق بشری، سازمانهای غیر دولتی و........ برای حقوق خود اعتراض کنند، دفاع از خواسته های این گروهها و شرکت عملی در فعالیتهای آنها در واقع به معنای تقویت عناصر دمکراسی و حقوق بشر و همانا تلاش برای ایجاد زمینه فعالیت حقوق همجنسگرایان است. به همین دلیل، همجنسگرایان باید نسبت به فعالیتهای دیگر گروهها با حساسیت برخورد کرده و در جهت تقویت آنها و تضعیف جبهه ای که حقوق بشر، آزادی تشکلات و سازمان یابی مدنی را نفی می کند، بکوشند. چرا که تنها در فضای باز تر است که امکان صحبت از تابوهای اجتماعی امکان پذیر است.
فرار از واقعیتها و سر در لاک خود فرو بردن گره ای از کار فرو بسته ما همجنسگرایان نخواهد گشود. نق زدن و اکتفا به گله و شکایت از شرایط و یا امید و آرزو به اینکه حکومتگران سر عقل بیایند هیچوقت در هیچ کشوری، ثمری برای کسی در بر نداشته است. بسیاری ازهمجنسگرایان حالت انسان دو شخصیتی را دارند که مدام ناچار به بازی نقشی هستند تا در امان بمانند، نه میتوانند "خود" باشند و خود را دریابند و نه می توانند آنچه می خواهند بشوند. در نتیجه در سطح باقی مانده اند. تجارب زندگی اشان هم گویای این است که هر آنچه تحت عنوان ایمان مذهبی به خوردشان داده اند، هر روز ابعاد گوناگون خودکامگی و تزویر نهفته در آن آشکارتر می شود.
همجنسگرایان آگاه و جدی باید برای خلاص شدن از این کابوسی که جامعه همجنسگرایان بدان گرفتارند، اگاهانه و هدفمند وارد تلاش و فعالیت شوند. تجربه همین چند سال اخیرنشان می دهد که هر چه فعالیتها و تلاشهای همجنسگرایان بیشتر شود و هر چه همجنسگرایان بیشتری وارد فعالیت شوند بهمان اندازه جامعه صدای ما را خواهد شنید و به همان نسبت افراد بیشتری خواهند توانست خود را از کویر بوهوت رهانیده با گرایش جنسی خود آشتی کرده و برای دستیابی به حقوق خویش وارد فعالیت شوند. با این حساب،
مستقل بودن جنبش همجنسگرایان و سیاسی نبودن آن درست اما این مترادف بی عملی و عدم کنشگری و پیوند با دیگر جنبش های موجود اجتماعی نمی باشد. بر عکس همکاری، حمایت متقابل و تلاش برای باز کردن فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور تنها راهی است که میدان را برای طرح مسائل همجنسگرایان باز می کند و درست به همین دلیل همجنسگرایان باید بطور فعالی درمبارزات روزمره در دفاع از دمکراسی، حقوق بشر و گروهها و افراد آزادی و دمکراسی خواه، شرکت کنند.
چرا این کار ضروری است؟
در هر جامعه ای دو منبع قدرت وجود دارد، یکی منبع قدرت حکومتی و دیگری منبع قدرت و توان کسانی که خواهان تغییر شرایط و قوانین و بهتر شدن زندگی انسانها هستند. هر دو حریف قدرت خود را از منابع گوناگون می گیرند و عامل تعیین کننده در این نزاع همانا موازنه قدرت است.همجنسگرایان نمی توانند با توسل به اینکه ما به سیاست کار نداریم و یا جنبش ما سیاسی نیست، خود را در مناقشه دو قدرت موجود کنار بکشند یا گول تبلیغات یک جانبه حاکمان را بخورند که " از کجا معلوم که مخالفان این حکومت با آزادی ما موافق باشند". محروم کردن صف دمکراسی و حقوق بشر از حمایت یعنی تضعیف آن در برابر قدرت حریف. در حالی که بر همگان روشن است که منافع جنبش همجنسگرایان در گرو تقویت کدام نیرو است.
پیوند زدن جنبش همجنسگرایان به دیگر جنبش ها مثلآ جنبش زنان، دانشجویان، کارگران، پرستاران،اقلیتهای قومی و زبانی، گروههای حقوق بشری، زندانیان سیاسی و عقیدتی و...از یکطرف باعث اعتبار و تقویت اعتماد یه نفس خود جنبش همجنسگرایان می شود و بر تجارب مبارزاتی فعالان آن می افزاید و از طرف دیگر صف نیروهای آزادی و دمکراسی خواه را تقویت می کند. هر دو این دستاورد در خدمت دستیابی همجنسگرایان به حقوق خود می باشند.
خلاصه اینکه در بطن جامعه ما تب و التهابی است که همگان از آن خبر دارند. انواع گروهها و دسته ها و اقشار مختلف در جامعه، هر کدام برای دستیابی به حقوق خود تلاش و مبارزه می کنند. این درگیری با حاکمان برای دست یابی به حقوق نفی و انکار شده، هر روز از جایی و در یکی از شهرهای کشور بیرون می زند. این مبارزات بدون شک روزی به ثمر خواهند رسید. تنها ورود افراد و گروههای هر چه بیشتر و منسجم و مستکم کردن صف همه نیروهای خواهان آزادی و حقوق اجتماعی است که به تقویت جبهه دمکراسی و حقوق بشر می انجامد و دسترسی به آزادی را به جلو می اندازد. همجنسگرایان ایران باید با جمع کردن نیروهای خود سعی کنند بطور هدفمند بر حوادث و سیر تحول رویدادها تاثیر گذاشته، و با شرکت فعال خود، به وظیفه گروهی و ملی خود در نهادینه شدن دمکراسی و حقوق بشر در کشور بکوشند. از همین رهگذر است که ما همجنسگرایان کشور خواهیم توانست در تغییر شرایط موجود و مهیا کردن فضایی که بتوانند آزادی خود را در آن بیابیم، سهم و نقشی در خور خواسته هایمان داشته باشیم.

یک قدم جلوتر
در تاریخ مبارزاتی همجنسگرایان کشورهای دیگر نمونه های زیادی وجود دارند که نشان می دهند گاهی بعضی از همجنسگرایان علاقمند به سیاست با تشکیل گروهی خاص در کنار فعالیت عمومی برای حقوق همجنسگرایان، اما نوعی فعالیت سیاسی را هم وارد برنامه خود کرده اند. اگر چنین کاری در خدمت پیشبرد اهداف همجنسگرایان باشد هیچ اشکالی ندارد اما بشرطی که چنین حرکتی گروه مورد نظر را به زائده ای صرف از یک گروه سیاسی خاص تبدیل نکند، بلکه به معنای برخورد فعال با تحولات، شرکت عملی در حرکات و اعتراضات سیاسی و در جهت مسلح کردن همجنسگرایان به آگاهی اجتماعی و سیاسی باشد.نمونه دیگر اینکه همجنسگرایان کشورهای دیگر در زمان انتخابات، با کاندید کردن خود، انجام مصاحبه با کاندیداهای مختلف، روشنگری در باره مواضع سیاسی و فرهنگی احزاب گوناگون و.... باعث می شوند تا افراد همجنسگرا با آگاهی بیشتری در انتخابات شرکت کرده و به کاندیداهایی رای دهند که در مجالس قانون گذاری یا ریاست جمهوری، از لوایح حامی حقوق همجنسگرایان پشتیبانی می کنند. این نوع لوبی گری سیاسی باعث می شود تا همجنسگرایان تاثیر خود را بعنوان یک نیروی اجتماعی نشان دهند و این باعث می شود تا احزاب مختلف و کاندیداهای آنان، همجنسگرایان و جنبش آنان را بحساب آورده و در اعتراف به خواسته های همجنسگرایان از همدیگر سبقت بگیرند. شرایط کشور ما برای تشکیل یک چنین گروهی از همجنسگرایان که بطور فعالی به امور سیاست بپردازد در داخل کشور مهیا نیست اما تحت نامهای پوششی مختلف میتوان این کار را کرد و از آن مهمتر هزاران هزار همجنسگرای ایرانی مقیم خارج کشور میتوانند با تشکیل چنین تجمعی یک نیروی مهم و ضروری پشت جبهه ای ایجاد کرده سهم خود را در آگاهی رسانی و روشنگری ادا کنند.
در مورد داخل کشور، فکرش را بکنید که اگر انجمنها و گروههای مختلف دوستی و حمایتی همجنسگرایان در شهرهای مختلف در کنار پارتی ها و جشن های خود اخبار فعالیتها و حرکات اعتراضی گروههای اجتماعی دیگر را به گوش هم رسانده و (حتی بدون اسم و نشان یا با انتشار اعلامیه ها و بیانیه های حمایتی)، بطور دسته جمعی در فلان تظاهرات اعتراضی یا تجمع ( مثلآ 8 مارس روز جهانی زن) یا..... شرکت کنند. تکرار و تداوم این حرکات نه تنها افراد بیشتری را به صف اعتراضات می کشاند بلکه خود همجنسگرایان شرکت کننده تجارب بسیار ارزنده ای هم کسب می کنند و مهمتر از همه راه برای طرح مسائل و مشکلات خود همجنسگرایان هم هموار می شود.
تنها با حرکت هدفمند و آگاهانه همجنسگرایان آگاه و به میدان کشاندن نیروی وسیع دیگر همجنسگرایان و پیوند آن با دیگر جنبش ها است که زمینه برای آزدی و دست یابی به حقوق اجتماعی اقلیتهای جنسی هموار می شود.

No comments: