Tuesday 17 April 2007

یا ما همجنسگرایان ایران کالایی برای عرضه داریم؟ و اگر داریم مشتری را چگونه باید جلب کنیم؟

برگرفته از شماره 14 مله ماها:
انتخاب عنوان فوق برای این مطلب آگاهانه بوده و هدف یک صحبت رو در رو و دوستانه با خودمان ( همه همجنسگرایان کشور) است.
در یکسال گذشته سطح تحرک فعالان جنبش همجنسگرایان کشور دچار یک تحول کیفی شده و به همان نسبت هم سطح آگاهی و شناخت جامعه همجنسگرایان کشور بهبود کیفی یافته است. افراد هر چه بیشتری توانسته اند خود را از بار " گناه" و عذاب وجدانی که جامعه و فرهنگ بر همجنسگرایان تحمیل می کند، بیرون کشیده و با پذیرش گرایش جنسی خود، حس حق خواهی و اهمیت مبارزه برای دست یابی به حقوق خود را بهتر درک کرده اند. وجود تعداد زیادی از گروههای پراکنده همجنسگرایان در کشور تحت پوشش گروههای دوستی، خصوصی و حمایتی نشان از آن دارد که پیش زمینه ایجاد یک تشکیلات منسجم تر با برنامه و هدف، و شرکت عملی و سازمان یافته در مبارزات مدنی کسب حقوق اجتماعی همجنسگرایان، عملآ بوجود آمده و قدم بعدی سربرآوردن رهبرانی است که قادر باشند این گروههای زیاد اما پراکنده را متقاعد کنند که با هم حول یکسری خواسته های مشترک به همکاری با هم بپردازند.
جنبش حقوق مدنی تعریف دارد و مشخصه اصلی آن این است گه گروهها و اقشار زیادی در جامعه حول خواسته های خود که عمدتآ هر کدام حول دسترسی به حقوق شهروندی و اجتماعی خود هستند، با هم به هماهنگی اعتراضات مدنی و بدور از خشونت خود، پرداخته و از خواسته های هم حمایت می کنند.
فن و فوت مبارزه مدنی و همینطور تجارب جنبش های حقوق مدنی در کشورهای دیگر دال بر آن دارند که هر نیرو و گروه اجتماعی باید بکوشد که دیگر گروهها و نیروهای فعال اجتماعی را که بطور بالقوه توان حمایت و همکاری با آنها را دارد، بشناسد و در پی متقاعد کردن آنها به همکاری، حمایت از هم و تشریک مساعی باشد. برای موفقیت در چنین کاری، تنها تاکید صرف بر فاکتها و اصول کافی نیست و یک نیروی جدی می بایست در تلاشهای خود برای جلب حمایت دیگران عوامل دیگر را هم در نظر بگیرد از جمله به عوامل فرهنگی، اجتماعی و روانشناسی دیگر گروهها و نیروها توجه کند و از طرف دیگر به دیگران ثابت کند که حمایت و همکاری آنها تنها به نفع یک گروه نیست بلکه در خدمت کل جنبش هم هست.
فرض کنیم فروشنده ای کالایی را برای فروش در بازار عرضه می کند اما صرف به فروش گذاشتن کالا بمعنای جلب مشتری نیست. مشتری باید در مورد کیفیت کالای عرضه شده، قیمت آن، رنگ و شکل ظاهری و مقاومت یا دوام کالا متقاعد شود تا آن را بر کالای فروشنده دیگر ترجیح داده و خرید کند.
همجنسگرایان ایران، اینجا و آنجا ( تا حدودی بدرستی ) گله می کنند که چرا دیگران از حقوق آنها حمایت نمی کنند یا چرا وقتی از حقوق بشر صحبت بمیان می آید کسی حقوق بشر همجنسگرایان را مطرح نمی کند.
این گله و شکایت هر چند اعتبار دار است ولی برای جلب توجه دیگران به حقوق همجنسگرایان کافی نیست بلکه آنها ( دیگر گروهها و نیروها) علاوه بر آشنایی با پدیده همجنسگرایی و رسیدن به باوری مبنی بر احترام به همجنسگرایان، همچنین باید متقاعد شوند که حمایت علنی از درخواستهای همجنسگرایان به منافع خرده جنبش یا حرکت خودشان هم هست. یعنی باید باور کنند که همجنسگرایان کالای مرغوبی برای عرضه دارند و مهمتر از آن اینکه خرید کالای همجنسگرایان (یعنی حمایت از همجنسگرایان و همکاری با آنها) به نفع خودشان( گروههای دیگر) هست و به پیشبرد اهداف خودشان هم کمک می کند. حال سئوال این است که
همجنسگرایان چگونه و از چه راههایی باید کالای مرغوب خود را به دیگران معرفی کنند و آنها را به خرید آن متقاعد سازند؟
برای پاسخ به این سئوال، توجه به فعالیتهای گروههای مختلف اجتماعی در کشور خودمان و همچنین بررسی تجارب جنبش های حقوق مدنی در کشورهای دیگر و درس گیری از آنها اهمیت می یابد.
اولین نکته مهم اینکه تا زمانی که یک قشر یا گروه اجتماعی بصورت پراکنده، بدون برنامه، بدون سر و بدنه و تشکیلات، بدون شناخت و بی توجه به تحولات جامعه، خود سر در گم باشد و بدرستی خواسته های خود را نشناسد و آنها را فرموله نکند، کسی به اعضاء پراکنده آن قشر یا گروه توجهی نخواهد کرد. پس غلبه بر پراکندگی و شکل دادن به خود در یک قالب مناسب اولین مسئله ای است که خود دلسوزان و فعالان آن گروه باید آن را برای خود حل کنند و دیگر افراد را به دور هم جمع شدن و سر و سامان دادن به قشر خود متقاعد سازند.
خیلی ساده، اگر میخواهیم که دیگران ما را جدی بگیرند، اول باید به آنها نشان دهیم که ما واقعآ وجود داریم.
دومین نکته، برجسته کردن توانائیها و قدرت متشکل گروه موجود است.برای روشن کردن این مسئله دو مثال آورده می شود؛ هر زنی در کشور ما دارای کلی مشکلات شخصی، خصوصی و خانوادگی است، با اینهمه زنان و دختران کشور توانسته اند در عین حالی که هر کدام به تنهایی با مشکلات زندگی شخصی خود دست و پنجه نرم کند اما مجموعه زنان کشور توانسته اند که ورای مشکلات فردی و شخصی و یا اختلافات زبانی، قومی و فرهنگی که در بین زنان چهار گوشه کشور وجود دارد، در انواع و اقسام مختلف گروهها و در سطوح متفاوتی تشکیلات و ارگانهای خاص خود را بوجود آورند؛ از تشکیل انواع گروههای حمایتی برای خود گرفته تا انواع وب سایتها و وبلاگها، تا چاپ انواع مجلات، تا شرکت فعال در بحث های اجتماعی و اعتراضات مدنی و غیره. اینگونه فعالیتهای زنان باعث می شود که دیگران، نیروی زنان و پتانسیل نهفته در جنبش زنان را جدی بگیرند و متقاعد شوند که اگر از حقوق زنان دفاع کنند، در مقابل نیروی عظیم زنان را با خود همراه کرده و کار و فعالیت مشترک با جنبش زنان می تواند نیروی عظیمی را به میدان آورد. پس بی جهت نیست که هر گروه اجتماعی و حزب و دسته ای بطور جداگانه بخش خاصی از کارهای و برنامه های خود را به مسئله زنان اختصاص می دهد. اشتباه نشود این " یارگیری" استفاده ابزاری از زنان نیست بلکه زنان با فعالیتهای خود توانسته اند بخشی از برنامه های دیگران را اشغال کرده و به خود اختصاص دهند. حال در این فعالیتها از بحثهای اقناعی گرفته تا مباحث قانونی تا عرض اندام تشکیلات زنان تا مسئولیت پذیری آنها تا.... همه دخالت داشته اند.
مثال دیگر همجنسگرایان آمریکا در دهه 60 و هفتاد میلادی هستند. زمانی بود که همجنسگرایان آمریکا در موقعیتی شبیه همجنسگرایان ایران بودند؛ یعنی گروههای پراکنده، بدون شناخت از هم و هر کدام دیگری را به لاابالی بودن و فقط اهمیت دادن به سکس و.... متهم می کردند. قانون و دولت هم از آنها حمایتی نمی کرد و کلآ غیر قانونی بودند و بیشتر حاشیه ای و ناپیدا. اما بعدها تونستند بر این مسائل غلبه کرده و با تشکیل گروههای کوچک اما فعال در شهرهای مختلف، برقراری ارتباط منظم گروهها با هم، انتشار مجلات و غیره بر پراکندگی خود غلبه کرده و همزمان بطور دسته جمعی ( نه تک تک افراد بلکه بخش عمده ای از افراد آگاه و متشکل و پیشرو آنها) به تعامل و همکاری با دیگر گروهها که برای حقوق مدنی خود مبارزه می کردند( زنان، سیاهپوستان، فمینیستهای پرشور، دانشجویان، کارگران، مخالفان جنگ و...) پیوستند.وقتی گروههای دیگر متوجه نیرو، توان و قابلیتهای گروههای همجنسگرا شدند، بمرور آنها را جدی گرفته و ضمن حمایت از خواسته ها و حقوق آنها، به همکاری و تعامل با گروههای همجنسگرایان روی آوردند. چنین همکاری متقابل به نفع همه بود؛ از یکطرف حقوق هممجنسگرایان و اهمیت احترام به آنها، به درون جنبشها و دیگر گروههای اجتماعی سرایت کرد و بدین طریق مخالفت با همجنسگرایی در بطن جامعه و فرهنگ آن دچار تحول کیفی گردید و از طرف دیگر شرکت عملی گروههای همجنسگرا در مبارزات اجتماعی و مدنی کشورشان، باعث کسب تجارب و درسهای زیادی برای خود همجنسگرایان گردید و به آنها کمک کرد که در مبارزه برای حقوق خود پخته تر و جدی تر شوند و یاد بگیرند که حمایت و همکاری باید دو طرفه باشد و هر طرف در عمل به مسئولیت و وظیفه خود و حمایت از دیگری پایبند باشد نه اینکه گروهی خود را کنار بکشد و منتظر بماند دیگران برایش دل بسوزانند.

امروز روحیه ای بر همجنسگرایان کشور حاکم است که تا حدودی همه چیز را فلج کرده و مانع هر گونه حرکتی می شود. به این شکل که هر کسی دیگری را الکی خوش، کسی که دوست پسر دیگری را طور می کند، کسی که بی خیال است و همه اش به سکس فکر می کند، کسی که این چیزها سرش نمی شود، کسی که فقط چات کردن بلد است، کسی که فقط ادا در می آورد، کسی که خیلی ننر است، کسی که خیلی ناز می کند و خود را برای دیگران می گیرد و... متهم می کنند.
اولآ همه اینطور نیستند وانگهی همه این روحیات بخشی از خلق و خوی و روحیات مردم جامعه ما هستند و ما هم جزئی از این جامعه. مگر زنان و دختران کم در مورد دوست پسر خود برای همدیگر تعریف و تمجید می کنند؟ مگر زنان ما کم در مورد فلان غذایی که می پزند، یا فلان لباسی که پوشیده اند یا هوش و ذکاوت فرزندان خود و... برای همدیگر تعریف می کنند و پز می دهند؟ مگر مردها در مورد اهمیت خود، تحصیلات خود و اهمیت کار و حرفه خود یا قیمت ماشین خود و... به هم پز نمی دهند؟ چرا این اشکالات در دیگران مانع از این نشده که جنبش زنان شکل بگیرد یا جنبش کارگران یا جنبش دانشجویان یا.... چرا همجنسگرایان نتوانند بر این مسائلی که در جاهای دیگر ریشه دارند، فائق آمده و حول مسائل مهمتر و جدی تر گروهی خود به هم نزدیک شوند تا راه جدی گرفته شدن اشان توسط دیگران را هموار کنند؟تجارب تماسهایی که در یکسال گذشته با جامعه همجنسگرایان در سراسر کشور داشته ایم به ما ثابت کرده که افراد دلسوز، خوب، فداکار، اهل کار و علاقمند به متشکل شدن و شرکت در کار گروهی در جامعه همجنسگرایان کشور کم نیستند. این افراد باید راهی برای پیدا کردن همدیگر و اتصال بهم پیدا کنند. و فراموش نکنیم که همانطور که همه زنان در گروههای زنان فعالیت ندارند، همانطور که همه دانشجویان در گروههای دانشجویی نیستند و همانطور که همه کارگران در گروههای فعال کاگری شرکت نمی کنند، همجنسگرایان هم تافته جدا بافته نیستند و هیچوقت همه و تک تک همجنسگرایان هم در گروههای خود متشکل نخواهند شد. تنها آگاهترین، دلسوزترین و پیشرو ترین افراد هر گروه اجتماعی هستند که متشکل می شوند و برای دستیابی به حقوق اجتماعی خود و دیگران کار می کنند. و فراموش نکنیم که مدرنیت و امروزی بودن تنها در پوشش و مادیات نیست، ذهن مدرن و مبارزه برای حقوق مدنی و اجتماعی محک مدرنیته است و بس. جامعه ای مدرن می شود که افراد آن رفتار و کردار مدرن داشته باشند، به حقوق و مسئولیتهای خود آگاه و برای دسیت یابی به مقصود دست بکار می شوند.

No comments: