Tuesday 17 April 2007

معمای علل همجنسگرایی

برگرفته شده از شماره 17 مجله ماها
این سئوال که چگونه انسانی همجنسگرا یا دگرجنسگرا می شود ، بیش از هر موضوع دیگری مورد بحث های داغ و در عین حال کمتر درک و فهم شده، واقع شده است. این تنها یک سئوال سیاسی، اجتماعی و مذهبی نیست بلکه علم هم به آن توجه کرده و همین علم است که روزی ممکن است جوابی برای این معما پیدا کند.
تعداد انگشت شماری از دانشمندان که علیرغم عدم اختصاص هزینه ای از طرف دولتمردان ، حول این مسئله تحقیق می کنند معتقدند که قدرتمداران روی خوش به آنها نشان نمی دهند و به دلیل عدم اختصاص بودجه کافی به این تحقیقات دامنه اینگونه مطالعات چندان که باید و شاید گسترده نیست.اینهمه به اعتقاد لزلی استال
(Lesley Stahl)
یکی از این محققان، تحقیقات تا بحال صورت گرفته دارد نماها و نتائجی را پیش روی ما می گذارد. این دانشمند و همکاران او برای پی بردن به گره چگونگی شکل گیری گرایش جنسی، به مطالعه حول دوقلوها پرداخته اند.
اتاق خواب دوقلوی 9 ساله ( آدم و جرد) کاملآ با هم فرق دارند. اتاق خواب جرد پر از اسباب بازیهایی همچون هواپیما، ماشین و بعضی وسایل نظامی است. در حالی که در اتاق آدم پر از وسایلی همچون اسب های سفید و دیگر انواع حیوانات و وسایل نقاشی می باشد.
وقتی لزلی استال
Lesley Stahl
برای انجام مطالعات خود به اتاق جرد وارد شد، جرد کوچولو با شعف زیاد اسباب بازیهای وسایل جنگی و محل نگهداری سلاح در اتاق خود را به او نشان داد. آدم هم از نشان دادن اسباب بازیهای خود خوشحال بود " این هم یکی از عروسکهای من است."
در زبان انگلیسی رفتار کودکی همچون آدم را
Childhood gender nonconformity
می نامند. و بدان معنی است که کودکی علاقمندی و رفتار جنس مخالف را از ناخودآگاه و از روی غریزه درونی خود بروز می دهد.
محققان بر این باورند که اینگونه کودکان ( که ناآگاهانه و بر اساس ضمیر خود) همچون جنس مخالف رفتار می کنند در آینده همجنسگرا می شوند.
مادر این دوقلو می گوید که وقتی آدم 18 ماهه بود متوجه این رفتار در او شده است. یعنی از زمانی که آدم درخواست یک عروسک را کرد. در حالی که جرد خریدن اسباب بازی ماشین آتش نشانی را از مادرش تقاضا می کند.
در پاسخ این سئوال که خود را چگونه به دیگران معرفی می کنند آدم جواب می دهد: " میگم مثه یه دختر." در حالی که جرد جواب می دهد: " من بچه ای هستم که بازیهای کامپوتری را دوست دارم."
آقای میکائیل بیلی
( Michael Bailey)
پروفسور روانشناسی دانشگاه می گوید: " این موضوع خودش دارد داد می زند که مسئله بیرونی نیست بلکه درونی است. هیچ فاکتی در دست نیست که این مادر توانایی خاصی در پرورش فرزندان پسرانی با حالت زنانه دارد. و بهترین دلیلش هم این است که او هیچ رفتاری مغایر با مادران دیگر ندارد و از طرفی فرزند دیگر او جرد هم هست که برخلاف آدم رفتار می کند.
همین روانشناس می گوید که به توضیحات پیشین که بر اساس آن علت همجنسگرا شدن یک پسر را وجود مادری حاکم و قدرتمند در خانواده و دور بودن پدر از خانواده توضیح داده می شد، باور ندارد. آن تئوری دیگر کهنه شده است و امروز دانشمندان و محققان دلیل مسئله را در عوامل ژنتیکی، محیطی، ساختار مغزی و هورمونها جستجو می کنند. اما یک توافق عمومی هم بوجود آمده است و آن اینکه همجنسگرایی تنها شامل رفتار جنسی نیست که طرف تنها از سکس با همجنس خود لذت می برد بلکه روانی نیز می باشد یعنی یک همجنسگرا در ضمیر و روح روان خود نیز همجنسگرا است. حتی بعضی ها معتقدند که رفتار، حرکات ، ادا و اطوارها و شکل صحبت کردن همجنسگرایان و دگرجنسگرایان هم به درجاتی با هم متفاوت هستند. لزلی استال می گوید البته نه در صد در صد مواقع بلکه در نصف بیشتر مواقع این حالت دیده می شود.
بعضی ها با این نتائج بدست آمده مخالفت می کنند و معتقدند که خصیصه های مردانگی و زنانگی را قالبی می کند چرا که رفتار و حرکات مردانه و زنانه را به ساختار مغزی پیوند می زند و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در شکل گیری زنانگی و مردانگی را تثبیت می کنند. با اینهمه این محققان معتقدند که اشکال و بروز حالات سکس در مردان همجنسگرا و دگرجنسگرا بسیار به هم شبیه هستند. مثلآ مردان دگرجنسگرا به سکس موقتی و گذرا علاقه دارند، همین حالت در مردان همجنسگرا هم دیده می شود در حالی که زنان چه لزبین و چه غیر لزبین چنین حالتی از خود بروز نمی دهند. گاهی اینطور احساس می شود که مردان همجنسگرا بیش از مردان دگر جنسگرا به سکس موقتی می پردازند اما دلیل آن این است که همجنسگرای مرد می خواهد با مرد همجنسگرای دیگری سکس داشته باشد و هر دو آنها بنا به حالت مردانه که گفته شد، به سکس گذرا و موقتی علاقه دارند، پس قضیه برایشان راحت تر می شود در حالی که مردان دگر جنسگرا برای سکس موقت و گذرا باید یک زن را انتخاب کنند و زنان به سکس موقت گرایش چندانی ندارند. و به این دلیل هم مردان دگرجنسگرا کمتر ار مردان همجنسگرا به کامیابی جنسی از ناحیه تماسهای موقتی نائل می شوند. اما نتیجه دیگری که از مشابهت سکس مردان همجنسگرا با مردان غیر همجنسگرا بدست می آید این است که فارغ از عواملی که باعث همجنسگرا شدن یک مرد می شود اما نفس گی بودن فرد را در همه عرصه ها " زنانه" نمی کند.
مورد دیگری که دانشمندان آن را بررسی کرده اند توجه به ویدئوهای بازیهای کودکان است. آقای استال می گوید: " وقتی در یکی از این فیلمها دختر بچه ای را دیدم که اسباب بازی اش یک ماشین تریلی بود پی بردم که او یک لزبین است."
اینکه از همان دوران کودکی میتوان به گرایش جنسی فرد پی برد، تئوری ژنتیکی بودن همجنسگرایی را تقویت می کند. بخصوص که بعضی از محققان بر ارثی بودن همجنسگرایی هم تآکید کرده اند. اما اینکه دو قلوی پسر ( همچون آدم و جرد) دو گرایش متفاوت جنسی داشته باشند را چگونه باید توضیح داد، هنوز جوابی نگرفته است.
نمونه دیگر دوقلوی نیویورکی ( کرگ و استیو) که هر دو پسر هستند، می باشد؛ دی. ان. آ. این دوقلوی برادرکاملآ شبیه هم و هر دو در شرایط مشابه خانوادگی رشد کرده اند با اینهمه یکی از آنها همجنسگرا است و دیگری دو جنسگرا. حتی والدین این دو قلو هم اذعان کرده اند که در دوره کودکی دوقلوهای خود شاهد تفاوت رفتاری در آنها بوده اند و هر کدام به یک نوع اسباب بازی علاقه نشان می داده اند.
در جواب این سئوال که اگر همجنسگرایی ژنتیکی باشد پس چرا هر دوی این دوقلو که ژن های مشابهی دارند همجنسگرا نیستند و تنها یکی از آنها همجنسگر است، آقای بیلی می گوید: " آنچه که این مسئله عیان می کند این است که ژنها تنها عامل تعیین کننده نیستند." پس دوباره برگشتیم سر اول قضیه که مادری حاکم و پدری دور از خانواده باعث همجنسگرایی فرد می شود. آقای استال می گوید: " نه، اگر این تئوری صحیح باشد باز هر دوقلو باید همجنسگرا می شدند در حالی که هر دو در یک محیط مشابه رشد کرده اند. موضوع دیگر اینکه چرا این تئوری دگر جنسگرا شدن فرد دیگر ( یکی از دوقلوها) را مسکوت می گذارد. آیا میتوان آن را به این هم تعمیم داد؟ یعنی دگرجنسگرا شدن فرد را تبیین کند. با اینهمه نقش خود محیط را نمیتوان نادیده گرفت. اما این محیط بمعنای محیط خانوادگی یا اجتماعی نیست بلکه محیط درون رحم مادر و محل نگه داری جنین را شامل می شود.
زیست شناسانی که در زمینه چگونگی شکل گیری گرایش جنسی انسانها مطالعه می کنند اغلب بر این باورند که هورمونها خیلی بیشتر از ژنها در شکل دهی به گرایش جنسی فرد تآثیر دارند. اما دیگر محققان اخیرآ مطالعه حول تئوری جدیدی را شروع کرده اند که آن را
The older brother effect
( تاثیر / عامل برادر بزرگتر) می نامند. بر اساس این تئوری هر چه فرد تعداد بیشتری برادر بزرگتر از خود داشته باشد بهمان نسبت امکان همجنسگرا شدن او بیشتر است. آقای بیلی می گوید این تئوری کاملآ صحیح است. اما اگر این خبر به تو خواننده عزیز شوک ناگهانی وارد می کند، معذرت میخواهیم ولی این تئوری در تعداد زیادی از مطالعات و تحقیقات صورت گرفته بشکلی تآئید شده است. لازم به ذکر است که داشتن خواهران بزگتر تاثیری ندارد و نقش داشتن خواهر یا برادر بزرگتر در لزبین شدن یک زن هم تآئید نشده است. آقای استال می گوید" دو درصد احتمال دارد که اولین پسر خانواده همجنسگرا باشد و هر پسر دیگری که بعد از او متولد می شود درصد احتمال گی بودنش بیشتر می شود. این تئوری بر تاثیرات رحمی مادر بر جنین تآکید می کند( بعنوان شرایط محیطی مؤثر در شکل گیری گرایش جنسی)، و آن را اینگونه توضیح می دهد که رحم مادر بطور خود بخودی بیاد می آورد که قبلآ چند پسر را در درون خود پرورانده و با تولید آنتی بادی سعی در ایجاد نوعی تعادل در تعداد دختران و پسران می کند و هر چه تعداد پسران بیشتر باشد به همان نسبت واکنش رحم و تولید آنتی بادی هم بیشتر می شود . لذا هر چه تعداد پسران یک خانواده بیشتر باشد درصد احتمال همجنسگرا شدن هر کدام که دیرتر متولد می شود هم بیشتر می گردد. البته این فقط در حد یک تئوری است و هنوز ثابت نشده است. اما کسانی که در حول آن تحقیق می کنند معتقدند که تئوری " اثر برادر بزرگتر" تنها در مورد افرادی صدق می کند که دست راستی هستند نه دست چپی. و در صد احتمال همجنسگرا شدن افراد چپ دست شبیه احتمال همجنسگرا شدن هر فرد دیگری است.
تئوری ها و نظرات در باره علل همجنسگر شدن افراد فراوانند و ممکن است هر تئوری در مورد یک تعداد از افراد صدق کند اما قدر مسلم اینکه تا کنون هیچ تئوری ای که علت و دلیل همجنسگرا شدن فرد را بطور کامل توضیح داده ، طوری در مورد همه گی و لربین ها صدق کند وجود ندارد. نمونه دوقلوی استیو و کرگ از شهر نیویورک را در نظر بگیرید؛ هر دو راست دست هستند، و یک برادر بزرگتر دارند، ولی چرا فقط یکی از آنها همجنسگرا است؟ چند نفر از بستگان آنها همجنسگرا هستند. پس مسئله ژنتیکی است ولی باز این سئوال بی پاسخ می ماند که چرا هردو همجنسگرا نشده اند؟ یا در باره تاثیر برادر بزرگتر، چرا واکنش رحم مادر و آنتی بادی آن بر هر دو تآثیر نگذاشته است؟
گشت و گذار برای یافتن علل گرایش جنسی همچنان ادامه دارد اما اینطور استباط می شود که نظریه تاثیرات هورمونی و ژنتیکی بر دیگر نظریات می چربد.
مادر آدم و جرد می گوید شاید من میتوانستم با فشار و تهدید آدم را به در پیش گرفتن رفتار جنس پسرانه وادار کنم اما مسلمآ هیچوقت موفق به تغییر ذات و درون او نمی شدم و آنوقت فشارهای من تنها او را دچار تلاطم روحی می کرد و به او ضربه می زد و من فقط سلامتی فرزندانم را می خواهم و اینکه به کدام جنس عشق و علاقه دارند برایم هیچ فرقی نمی کند.همانطور که بارها در مجله ماها نوشته ایم معلوم نیست چرا دانشمندان فقط به دنبال یافتن علل همجنسگرایی هستند و هیچ وقتی صرف این کار نمی کنند که علت دگر جنسگرا شدن افراد را بیابند. همجنسگرایان بجای تلاش برای توضیح خود و علل گرایش جنسی خویش بهتر است وقت خود را صرف تلاش برای کسب برابری حقوق اجتماعی بکنند.و دگر جنسگرایانی که وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند فوری در پی علت و دلیل آن می گردند ولی به علت دگرجنسگرا شدن خود نمی پردازند، بهتر است که بر اهمیت احترام به همجنسگرایان و حمایت از برابری حقوق مدنی اجتماعی همه افراد فارغ از گرایش جنسی را در سرلوحه کار خود قرار دهند.

No comments: