Tuesday 17 April 2007

همجنسگرایان دانشجو و مسئولیتی که بر دوش دارند

برگرفته شده از شماره 20 مجله ماها
در شرایط نامتعارف، یعنی در زمانی که دولتهای حاکم قواعد متمدن دمکراسی را زیر پا گذاشته و احزاب و گروهای مخالف خود را سرکوب، سانسور شدیدی بر مطبوعات اعمال و امکان نفس کشیدن به گروهها و احزاب سیاسی و دیگر اقشار سرکوب شده نمی دهند، دانشجویان آن کشور بعنوان وجدان بیدار جامعه قد علم کرده و در مبارزه برای دمکراسی ، حقوق بشر و طرح خواسته های اقشار مختلف مردم پیشگام می شوند. این مسئله مختص کشور ما نیست بلکه در همه کشورهایی که از نبود دمکراسی رنج می برند دیده شده و می شود. یکی از دلائلی که چنین امکانی را برای دانشجویان فراهم می کند این است که تجمع و مراوه بین دانشجویان آسان است، تعداد زیادی از دانشجویان در خوابگاهها و کلاسهای درسی با هم هستند، جوانند و سری نترس دارند و از طرف دیگر موقعیت آنها این امکان را برایشان فراهم می کند که با دانش و علم امروزی آشنا شده و در مقایسه جامعه خود با دیگر جوامع، مشکلات و نواقص را دیده و برای رفع آنها بکوشند. جنبش دانشجویی در کشور ما که دمکراسی و حقوق مدنی در آن از طرف حکومتها نادیده گرفته شده، سابقه مبارزاتی طولانی دارد و علیرغم همه تلاشهای حکومتی برای سرکوب جنبش دانشجویی اما این جنبش همچنان بعنوان نبض زنده جامعه به حیات خود ادامه می دهد.
حکومتها اما با توجه به این خصیصه جنبش دانشجویی و ترسی که از گسترده تر شدن آن دارند، تمام سعی خود را می کنند تا جنبش دانشجویی را ایزوله و آن را حداکثر به محدود دانشگاه محدود و از پیوند خوردن آن با جنبش های دیگر و مطالبات آنها و بعبارتی برقراری رابطه دانشجویان و جامعه ممانعت بعمل آورند تا راحتر آن را ایزوله و سرکوب کنند و از طرف دیگر با سرکوب و فشار به جنبش دانشجویی به دیگران می فهمانند که هزینه مبارزه زیاد است و بهتر است که خود را کنار نگه دارند. با جنبش زنان و نیروهای سیاسی هم همین برخورد می شود. فعالان و رهبران جنبش دانشجویی و دیگر جنبش ها در عوض برای کم کردن هزینه مبارزه و بالا بردن هزینه سرکوب برای حکومتیان بدرستی سعی می کنند که جنبش خود را به جنبش های اقشار مختلف اجتماعی پیوند زده و حرکت وسیعی برای دمکراسی و حقوق بشر و ایجاد یک جنبش عمومی و قوی حقوق مدنی و شهروندی ایجاد کنند.
آگاهی از این قواعد بازی برای گروههای اجتماعی مختلفی که از حقوق مدنی و شهروندی خود محروم هستند از جمله جامعه همجنسگرایان کشور بسیار مهم و ضروری است. اگر بپذیریم که بی تفاوتی نسبت به جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های اجتماعی و عدم حمایت از آنها درست همان چیزی است که حکومتیان می خواهند آنوقت پیدا کردن راه صحیح کار چندان سختی نیست، اگر رهبران جنبش زنان و دانشجوایان یا شخصیتی مثل اکبر گنجی اعلام می کنند که ما نه تنها از دگراندیشان بلکه از " دگرباشان" هم حمایت می کنیم، این سخن باید در بین " دگر باشان" پژواک مناسبی بیابد. باید نشان دهیم که ما از این سخنان استقبال می کنیم ، سزاوار حمایت هستیم و قدر آن را می دانیم. بنابراین راه صحیح این است که به حمایت از جنبش ها برخاسته و در تقویت پایگاه اجتماعی اشان و گسترش حمایت مردمی از آنها تلاش شود. بخصوص گزوههایی همچون ما همجنسگرایان که خود سرکوب و از حقوق اجتماعی محروم هستیم نباید در این مناقشات بین قدرت و نیروهای خواهان آزادی و دمکراسی بی طرفی پیشه کنیم و سر خود کلاه بگذاریم یا خود را با این بهانه دلخوش کنیم که ما به سیاست کاری نداریم. تنها درگیر شدن فعال همه ما در مبارزه برای دمکراسی و تقویت حقوق مدنی و شهروندی است که راه را برای طرح وسیع مطالبات ما و دسترسی به حقوق امان تضمین می کند. و گرنه ما همچنان در حاشیه، بدون هیچ حق و حقوقی و پنهان در جامعه خواهیم ماند.
اما جنبش همجنسگرایان نباید خود را در جنبش های دیگر از جمله جنبش دانشجویی منحل کند بلکه باید هدفمند و آگاهانه با این جنبش و جنبش های دیگر پیوند بخورد و ضمن حفظ استقلال خود فعالانه در مبارزه شرکت کند. چگونه چنین چیزی عملی است؟
امروزه هزاران هزار دانشجوی همجنسگرا ( گی و لزبین) در دانشگاههای مختلف کشور درس می خوانند و بسیاری از آنها در خوابگاههای دانشجویی زندگی می کنند. موقعیت این دانشجویان همجنسگرا وظایف و مسئولیت هایی را بر دوش آنها گذاشته که در عین سخت بودن اما انجام این امر خطیر تنها از دست آنها بر می آید و بس؛ دانشجویان همجنسگرا از یک طرف باید نسبت به گروه صنفی خود ( جنبش دانشجویی)، خواسته ها و مبارزات آن احساس مسئولیت کنند و از طرف دیگر از روشنگری در مورد همجنسگرایی و کمک به جنبش همجنسگرایان هم نباید غافل بمانند. این دانشجویان میتوانند بعنوان حلقه واسط و رابط بین جنبش دانشجویی و جنبش همجنسگرایان عمل کنند. تنها همین دانشجویان هستند که چنین موقعیت و امکانی دارند و نباید از مسئولیت خود شانه خالی کنند چرا که این بخش کار از دست کسان دیگری بر نمی آید. بسیاری از این دانشجویان همجنسگرا از یک طرف به اینترنت و وسایل ارتباط جمعی همجنسگرایان دسترسی دارند و از طرف دیگر در دانشگاه خود در جریان اعتراضات، اعتصابات و دیگر تحرکات دانشجویان فعال قرار دارند.
حال اگر داشجویان گی بتوانند بطور وسیعی دست به وبلاگ سازی زده ( خیلی از آنها هم اکنون هم وبلاگ دارند) و در وبلاگ های خود در کنار طرح مسائل همجنسگرایان در جامعه و روشنگری در باره مسائل جنسی، موضوع مسائل جنبش داشجویی بخصوص در حوزه دانشگاه خودشان و همینطور مباحث مطروحه بین دانشجویان، خواسته های آنها، اخبار اعتراضات و تحصن ها و ... را منتشر کنند. این دانشجویان قادرند با چنین ابتکاری و دیگر ابتکارات شخصی مسائل و مبارزات جنبش دانشجویی را در کنار مسائل و مبارزات همجنسگرایان یکجا مطرح و در نتیجه با مخاطبانی از هر دو گروه رابطه برقرار کنند و آنها را با مسائل هر دو گروه آشنا و اهمیت وضرورت دفاع از همدیگر را در بین آنها ترویج کنند.
این دانشجویان همجنسگرا در عین حال میتوانند در جهت تماس و آشنایی بیشتر با دیگر دانشجویان همجنسگرا و همینطور غیر همجنسگرا به معرفی وبلاگ های آنان و.... بپردازند و در ادامه سعی کنند حلقه ای از آشنایی و دوستی با هم برقرار کرده طوری که بطور خصوصی و خارج از دنیای اینترنت هم بتوانند با هم ملاقات و در مورد مسائل مورد علاقه بحث و گفتگو کنند و در جهت شرکت فعال هر دو گروه در مبارزات صنفی و حقوق بشری بکوشند. موفقیت در چنین کاری به پیوند خوردن هر دو جنبش دانشجویی و جنبش همجنسگرایان کمک زیادی می کند. عرصه دیگر فعالیت این دانشجویان میتواند این باشد که با نوشتن مطالب و مقالاتی در مورد هر دو جنبش در نشریات دانشجویی و مجلات همجنسگرایان به آشنایی وسیعتر این دو گروه و نزدیکی مبارزات آنها یاری رسانند. یا با ایجاد لیست ایمیلی از خوانندگان خود ودیگر علاقمندان، در روزهای اعلام حرکات اعتراضی و تجمع بمناسبتهای مختلف، فوری به خبر رسانی پرداخته و افراد هر چه بیشتری را به شرکت در اعتراضات ترغیب کنند.

لزبین ها ( بخصوص لزبین های دانشجو) بسته به علاقمندی خود، علاوه بر فعالیت فوق میتوانند بعنوان حلقه رابط بین جنبش همجنسگرایان و جنبش زنان و فمینیستی کشور هم عمل نمایند و شکل فعالیت تقریبآ میتواند از همان نوع فوق باشد.
توجه و اهمیت دادن به اینگونه کارها بسیار ضروری است چرا که با زیر برف کردن سر خود که ما این چیزها را نمی بینیم یا علاقه ای به اینکارها نداریم، کاری از پیش نخواهد رفت و تنها به حکومتیان که خواهان کناره گیری مردم و سرکوب شدگان از مبارزه و ایزوله شدن فعالان حقوق بشری هستند، خدمت کرده ایم. هر انتخابی که تک تک ما می کنیم چه بخواهیم و چه نخواهیم در تقویت یک طرف معامله تآثیر دارد حتی اگر انتخابی نکرده و سکوت کنیم و بی طرفی پیشه نمائیم، باز این هم خود نوعی انتخاب است و تاثیرش در تقویت طرف ممخالف آزادی معلوم. پس بدون شرکت فعال همه ما بعنوان جزئی از ملت و بدون پیوند خوردن جنبش های مختلف اجتماعی با هم و غلبه بر تلاش حکومتیان برای ایزوله کردن هر گروه، جنبش وسیع دمکراسی خواهی در کشور شکل نخواهد گرفت و دمکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی در کشور ما همچنان در محاق خواهد ماند. آه و ناله از بی حقوقی باید به عمل و کنش فعال برای غلبه بر موانع موجود رشد کند و گرنه جدی نبودن خود، خواسته ها و حقوق خود را ثابت کرده و غیر مستقیم بر بی عدالتی و نبود دمکراسی مهر تآئید زده ایم. سکوت ما بمعنای رضایت ما تلقی میشود. سکوت را باید شکست. آزادی آنگاه بدست می آید که از خواسته های خود شناختی صحیح داشته باشیم، خواسته ها و منافع خود را جدی بگیریم، موانع پیش راه را بشناسیم وبرای غلبه بر آنها بکوشیم،حاظر به پرداخت هزینه برای آزادی خود باشیم و آگاهانه، هدفمند و با برنامه حرکت کنیم. آنچه در این مقاله گفته شد را تعدادی از دوستان اگاه همین امروز به آنها عمل می کنند اما این حرکت باید وسیع و گسترده شود و نیروهای هر چه بیشتری وارد میدان شوند تا بتوان وزنه را به نفع آزادی و دمکراسی هر چه سنگین تر کرد.

No comments: