Tuesday 17 April 2007

چهار گاف بزرگ همجنسگرایان ایران

همجنسگرایان ایران در مسیر دست یابی به حقوق اجتماعی و مدنی خود با چهار گره اصلی و تعدادی مشکلات و موانع فرعی ناشی از آنها مواجه هستند. این چهار " گاف" بزرگ پیش روی همجنسگرایان عبارتند از یک: مشکل قانونی، دو: مذهب، سه: خانواده و فرهنگ اجتماعی و چهارم مانع ذهنی خود همجنسگرایان ایران
در مورد اهمیت و اولویت هر کدام از اینها، میتوان از دو زاویه حرکت کرد؛ یکی اینکه کدام مسئله عمده تر است و راه را برای حل بقیه موانه هموار می کند وزاویه دیگر اینکه حل کدام یکی راحت تر به نظر می رسد.
شاید برای جواب منطقی تر بتوان فرض را بر این گذاشت که مثلآ جمهوری اسلامی همین فردا قانون مجازات همجنسگرایی و قانون لواط را ملغی اعلام کند آیا در آن صورت همجنسگرایانی در کشور یافته می شوند که خود و گرایش خود را کاملآ پذیرفته و حاظر باشند برای سازماندهی همجنسگرایان و تشکیل یک سازمان یا ان جی او مخصوص همجنسگرایان شروع به فعالیت کنند؟ موضوع دیگر اینکه به محض قانونی اعلام کردن همجنسگرایی توسط حکومت آیا فرهنگ اجتماعی و خانواده ها با همجنسگرایان آشتی خواهند کرد.
هر دو این سئوالات معتبر هستند و ما سعی می کنیم با پرداختن به آنها به سهم خود در دامن زدن به اینگونه مباحث کمک کنیم.
به اعتقاد ما، علیرغم همه فشارهایی که از جانب قانون، جامعه و خانواده ها متوجه همجنسگرایان می شود اما با اینهمه امروزه افرادی ( هر چند معدود) در کشور بخصوص در چند شهر بزرگ یافته می شوند که در صورت رفع مشکلات قانونی، قادر باشند گروهی یا تشکیلاتی برای کمک به همجنسگرایان در کشور درست کنند.
موضوع دیگر اینکه هیچ جامعه ای در جهان وجود ندارد که همه مردم آن بطور تمام و کمال با همجنسگرایی کنار آمده باشند. حتی در پیشرفته ترین جوامع که سابقه نسبتآ طولانی در رعایت حقوق همجنسگرایان را دارند و در آنها همجنسگرایان از حق قانونی ثبت رسمی رابطه خود برخوردارند، باز همچنان کسانی یافته می شوند که همجنسگرایی را گناه می دانند یا آن را غیر طبیعی بحساب می آورند.
بنابراین، نفس این مسئله که در جوامعی همچون جامعه ما، همجنسگرایان ابتدا باید فرهنگ سازی کنند و دید و نگاه مردم را عوض کنند و بعد برای اصلاح قوانین حرکت کنند فقط تا حدودی صحت و اعتبار دارد. چرا که فعالان حقوق همجنسگرایان باید یک حد و مرزی برای کار فرهنگی قائل شوند نه اینکه این مسئله را دست آویزی برای درگیر نشدن با سیاسیون جهت تغییر قانون قرار دهند. و یا فکر کنند که همه افراد جامعه باید با همجنسگرایی آشتی کنند تا آنوقت همجنسگرایان به آفتابی شدن روی آورند.
در نظر گرفتن مجازات سنگین شلاق و اعدام برای همجنسگرایی در قانون کشور بنوبه خود سه مانع عمده ایجاد کرده است؛ یکی اینکه همجنسگرایان به آگاهی رسیده نتوانند متشکل شده و در اصلاح فرهنگ خانواده ها و جامعه در باره پدیده همجنسگرایی اطلاع رسانی کنند، دوم اینکه وسایل ارتباط جمعی بدلیل غیر قانونی بودن همجنسگرایی با سد سانسور مواجه شده، از انجام وظیفه خود مبنی بر خبر رسانی و پخش اطلاعات در باره همجنسگرایی، باز مانده اند و سانسور اینترنت هم مزید بر علت است. . دو مشکل ایجاد شده توسط قانون به مشکل سوم ختم میشوند و آن اینکه بسیاری از همجنسگرایان بخصوص در شهرهای کوچک و روستاها از دریافت اطلاعات محروم مانده و نتوانند از احساس و گرایش خود شناخت صحیحی بدست آورند.
اینطور به نظر می رسد که بهترین روش این باشد که ضمن فرهنگ سازی و کمک به شکل گرفتن یک قشر آگاه و آموزش دیده از همجنسگرایان، باید برای تغییر قوانین ( لغو قانون لواط) حرکت کرد. به این دلیل که امروز همانطور که در بالا گفته شد اگر قانون عوض شود، تعدادی هر چند محدود از این موقعیت و شناخت و اراده برخوردارند که بتوانند تشکلی برای همجنسگرایان درست کنند، میتوان بطور علنی در روزنامه ها در مورد همجنسگرایی مطلب نوشت و افکار عمومی را با این مسئله آشنا کرد، در پناه قانون همجنسگرایان خواهند توانست نشریات خود را علنی و بصورت ورقی در کشور بچاپ رسانند. میتوان یک کنفرانس یا نشستی ترتیب داد، برای شرکت در کنفرانسهای چهانی همجنسگرایان بدون ترس از قانون اقدام کرد و به خارج مسافرت کرد، اگر کسی به فردی همجنسگرا توهین و تعدی کند، میتوان با استناد به قانون طرف را به محاکمه کشید، وبلاگها و سایتهای همجنسگرایان فیلتر نخواهند شد . بیاد داشته باشیم که فرهنگ سازی در هوا پیش نمی رود. باید یک پایگاهی، جای پایی در قانون کشور ایجاد شود تا به کمک آن بتوان کار فرهنگی انجام داد، تا کسی از داشتن یک روزنامه مربوط به همجنسگرایان یا فروش و معرفی آن ترسی نداشته باشد. و در آن صورت است که همجنسگرایان خواهند توانست در پناه قانون در باره خود و گرایش و احساس خود راحتر با جامعه تماس برقرار کرده و روشنگری کنند، گروههای حقوق بشری و فعالان اجتماعی اقشار مختلف که عمومآ زودتر از بقیه به درک مسائل می رسند، از همکاری یا طرح مسائل همجنسگرایان حداقل از طرف قانون واهمه نخواهند داشت. همه اینها در آشنایی افکار عمومی با پدیده همجنسگرایی تاثیر خواهد گذاشت و بمرور وزنه افکار عمومی را به حمایت از همجنسگرایان سنگین خواهد کرد، آنوقت مسلمآ کم کم یکسری خانواده ها شروع به پذیرش همجنسگرایی فرزند خود خواهند کرد و تعداد هر چه بیشتری از افراد خواهند توانست ترس خود را کنار زده، همجنسگرایی خود را علنی کنند. همه اینها بصورت زنجیره ای در اصلاح فرهنگ اجتماعی مؤثر خواهند بود. موضوع دیگر تاثیر روانی قانونی کردن همجنسگرایی است که خود بخود بر اذهان عمومی خواهد گذاشت و آنها را به تعمق حول بینش خود وامی دارد.
با توجه به همه اینها، اینطور به نظر می رسد که امروز و در شرایط فعلی عمده ترین مسئله پیش روی همجنسگرایان همانا حل مسئله قانون است.
اشتباه نشود ما این را می دانیم که هنوز اکثر مطلق همجنسگرایان کشور شناختی از گرایش خود ندارند، و تعداد زیادی از آنها که احساس خود را می شناسند، شناخت محدودی از همجنسگرایی خود دارند و به سطحی نرسیده اند که بخواهند فعالانه وارد تلاش و فعالیت برای احقاق حقوق مدنی خود بشوند. علیرغم همه اینها، اما همانطور که گفته شد، لایه نازکی از همجنسگرایان هم در کشور حضور دارند که اگر قانون اصلاح شود، خواهند توانست بصورت موتوری کوچک، بقیه را به حرکت وادارند.

امروزه ساختن فیلم و نوشتن کتاب، چاپ نشریات و مجلات اینترنتی و... خیلی مهم و ضروری است اما به همان نسبت ایجاد تشکلات تحت هر پوششی و حتی علنی بسیار مهم و حیاتی است. قانون خود بخود عوض نمی شود، باید با استفاده از اهرمهای مناسب قانون گذاران را متوجه بی حقوقی همجنسگرایان کرد، باید آنها را متقاعد کرد که قانونی شدن همجنسگرایی به دین و مذهب و خانواده خللی وارد نمی کند. از طرف دیگر همجنسگرایان باید با علنی کردن حضور خود در جامعه و وارد کردن فشار از راههای موجود به دولتمردان،
انها را به تغییر رویه خود وادار کنند.
ایجاد تشکیلاتی منسجم و در اوائل تا حدودی محدود ، برقراری رابطه آگاهانه با گروههای دانشجویی و گروههای حقوق بشری و اعلام مسئله به آنها تا در صورت بروز مشکلات به حمایت برخیزند و ( سر و صدا هم که بکند بهر حال مسئله همجنسگرایان رو شده و به سطح می آید) را نباید از نظر دور داشت.
بنابراین تلاش برای لغو مجازات در نظر گرفته شده برای همجنسگرایی در قانون باید بعنوان یکی از مؤلفه های عمده فعالیت همجنسگرایان ایرانی باید باشد.
ممکن است عده ای بدرستی این سئوال را مطرح کنند که آیا حکومت فعلی با ایدئولوژی مذهبی ظرفیت این را دارد که در نتیجه فشارهای (هر چند محدود) همجنسگرایان، قانون را اصلاح کند یا اینکه همجنسگرایان کشور چاره ای جزء این ندارند که برای برقراری یک حکومت غیر مذهبی و دمکرات به کنش با نیروهای تحول طلب اپوزیسیون برخاسته و از کنار زدن این حکومت جانبداری فعال کنند.
فارغ از اینکه احتمالآ افراد مختلف پاسخ های متفاوتی به این سئوال خواهند دارد، اما همه ما میتوانیم حول یک سری مختصات عام به توافق برسیم؛ و آن اینکه در قوانین فعلی تنها همجنسگرایان نیستند که از حقوق خود محروم شده اند بلکه دیگر گروههای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هم بشکلی حقوق اشان مورد تعرض قرار گرفته است و آنها هم همانند همجنسگرایان در حال تلاش و مبارزه هستند.
نهادینه شدن دمکراسی، حقوق بشر، رفع سانسور از مطبوعات و اینترنت باعث می شود که اقشار و گروههای مختلف قادر باشند اشکالات و نواقص موجود در قانون را در معرض دیدعموم قرار داده در باره آنها روشنگری کنند و افکار عمومی رابه اهمیت تغییر و اصلاح قوانین ترغیب نمایند و نهادهای مدنی غیر دولتی هم گسترش می یابند
بنابراین شرکت فعال همجنسگرایان در تلاشها و مبارزات عمومی و روزمره اقشار مختلف در جهت حقوق بشر، مقابله با سانسور و حق تشکل یابی و ایجاد سازمانهای مدنی، در شکستن جو سکوت و ساکن فعلی بسیار مهم و حیاتی است . چرا که این کار به باز شدن فضا و در نتیجه به مسیر حرکت همجنسگرایان کمک می کند.
موضوع مهم دیگر اینکه همجنسگرایان بصورت دسته جمعی و گروهی می توانند یکسری کارزارهای اعتراضی در داخل و خارج کشور را سازمان دهند بدون آنکه لازم باشد بطور مستقیم دست به خطر بزنند.
در نظر گرفتن قانون اعدام برای همجنسگرایی در قانون، باید هر همجنسگرایی را به اهمیت لغو اعدام در قوانین کشور متقاعد کند. پس عضویت و ایفای نقش فعال در کانون های مختلف حقوق بشری، نوشتن و گفتن و روشنگری در باره ناعادلانه بودن قانون اعدام ( در صورت لزوم حتی بدون آنکه لازم باشد همجنسگرایی خود را علنی کرد) یکی از راههای موثر مبارزه برای همجنسگرایان است و نباید از آن غافل شد. یا همانطور که بارها قبلآ اشاره کرده ایم، تشکیل گروههای مختلف تحت نامهای پوششی هم میتواند مد نظر قرار بگیرد.

گاف بزرگ دیگر همانا مسئله مذهب در کشور ماست که نه تنها قانون گذاران با استناد به آن همجنسگرایی را ممنوع کرده اند، بلکه بسیاری از مردم نیز بنا بر باورهای مذهبی سنتی خود از پذیرش همجنسگرایی اکراه دارند. و در نتیجه تربیت مذهبی، بسیاری از خود همجنسگرایان هم از کنار آمدن با خود و پذیرش احساس و گرایش جنسی خویشوا باز مانده اند.
در این برهمه از زمان، تاریخ وظیفه سنگینی را به دوش همجنسگرایان مسلمان و معتقد و در عین حال آگاه به همجنسگرایی خود، قرار داده و این دوستان نباید از مسئولیت خود شانه خالی کنند.
کنش و برخورد فعال، پیگیری مباحث روشنفکران مذهبی نمونه آقای احمد قابل ، انتشار مقالات و نظرات در رابطه با حقوق در اسلام و ارائه قرائتهای تازه و ملایم تری از مذهب در رابطه با انسان و حقوق و تمایلات او و موضوع مجازات اسلامی میتواند تاثیر زیادی در این رابطه بگذارد و بسیاری از همجنسگرایان مسلمان دیگر را از احساس گناه و عذاب وجدان بخاطر گرایش خود، معاف خواهد کرد. این عرصه کار وسیعی است و با توجه به منطقه جغرافیایی که ایران در آن واقع شده و مسلمان بودن اکثر مطلق کشورهای خاورمیانه، مسلمآ کارهایی که همجنسگرایان مسلمان ایرانی در این رابطه انجام دهند، بدون شک بر کشورهای همجوار و سرنوشت همجنسگرایان آن جوامع نیز تاثیر وافری خواهد گذاشت. همجنسگرایان مسلمان و آگاه ایران میتوانند و باید در این مورد نقش پیشتازی در منطقه بعهده بگیرند.
آشنایی با سکولاریسم ( عدم اعتقاد به قاطی کردن دین با مسائل زمینی این جهان)، آشنایی با تجارب همجنسگرایان جوامع مذهبی که همجنسگرایی در آنها قانونی است، و بکار گرفتن تجارب همجنسگرایان کشورهای دیگر در انتخاب (بین فردیت خود و مذهبی که آنها را نمی پذیرد)، راه دیگری برای کم کردن نفوذ احکام و قرائتهای خشک و متعصبانه از مذهب بر اذهان همجنسگرایان است.
در کشور خودمان، بسیاری از نیروهای فرهنگی و سیاسی از آیت الله منتظری گرفته تا نیروهای اپوزیسیون خارج کشور همه خواهان جدا کردن دین از سیاست هستند. رسیدن به این خواسته راه دست یابی همجنسگرایان ایران به حقوق مدنی و اجتماعی اشان را بسیار همورا می کند. بنابراین حمایت فعال و عملی از خواسته جدایی دین از سیاست در کشور و روشنگری در اینباره وظیفه هر همجنسگرای آگاه است.

سومین گاف بزرگ همجنسگرایان، فرهنگ خانواده و اجتماع است و دید منفی غالب در مورد این پدیده که
تا حدود زیادی رایج است.
تنها راه حل این مشکل همانا آگاهی رسانی و پخش سیع اطلاعات است، را دیگر اسقلال فردی است. اگر همجنسگرایان با یافتن شغل و استقلال مالی (و حتی تغییر شهر محل زندگی خود) می توانند تا حدود زیادی فشار خانواده ای را از دوش خود بردارند. ضمن اینکه باید در جمع خانواده و دوستان خود بشدت از استقلال فردی و تصمیم گیری در باره زندگی خود دفاع کنند و نشان دهند که در این باره شوخی ندارند بلکه بسیار هم جدی هستند. کنار کشیدن از حلقه وسیع دوستان (ظاهری) که تمایلی به آشنایی با مباحث جنسیت ندارند و فرد را مجبور به کتمان گرایش خود می کند، و تلاش برای یافتن دوستان خوش فکر و ایجاد حلقه های دوستی برای هم از دیگر موارد مؤثر در این زمینه هستند.
پس یکی از وظایف همجنسگرایان آگاه و همه کسانی که به اطلاعات در باره همجنسگرایی دست رسی دارند این است که به هر شکل و وسیله و هر امکانی که دارند، باید بکوشند تا افراد دور و بر خود، گردانندگان سایتها و وبلاگها ، صاحبان وسایل ارتباط جمعی، جهت دهندگان افکار عمومی، فعالان گروههای مختلف اجتماعی و .... را از انتشار مجلات و امکانات دیگر که در باره همجنسگرایی اطلاع رسانی می کنند، آگاه نمایند. میتوان مقالات و نوشته های موجود را کپی کرده و از طرق مختلف، بطور مستقیم یا غیر مستقیم( از طریق ایمیل ناشناس یا پست) به افراد رساند، به سردبیران و مدیران روزنامه در باره این مسائل نامه ارسال کرد، درقسمت کامنت های وبلاگها و سایتهای مختلف، در باره همجنسگرایی یا مجلات موجود و چگونگی دریافت آنها، کامنت گذاشت.
موضوع مهم دیگری که نباید از آن غافل بود این است که تا زمانی که دگر جنسگرایان با مسائل جنسی بطور علمی و امروزی آشنا نباشند و مسائل، فانتزی خود و کلآ کارکرد سکس، جنسیت زنان و.... آشنایی درستی نداشته باشند، همچنان با پذیرش همجنسگرایی مشکل خواهند داشت. هر چند خود همجنسگرایان و بخصوص بعضی از فعالان زنان در این باره تلاش می کنند اما این تلاشهای محدود و پراکنده بهیچ وجه پاسخگوی نیازهای موجود نمی باشند. بهمین دلیل همجنسگرایان می توانند با معرفی مجله سکاف و چگونگی دریافت آن، در آگاه کردن دگرجنسگرایان به مسائل جنسی نقش مهمی ایفا کرده و از این طرق به آموزش عمومی و تضعیف تعصبات بکوشند و راه شناخت همجنسگرایی در جامعه را هموار کنند.

چهارمین گره پیش پای همجنسگرایان، ذهنیت خود آنها است. به این شکل که با درونی کردن هموفوبیا در ضمیر خویش، بی میلی از در افتادن با آن در رفتار و گفتار خود و مخفی کاری بیش از حد، افراد دور و بر خود را از آشنا شدن با پدیده همجنسگرایی و برخورد نزدیک با یک همجنسگرا محروم می کنند. طبیعتآ وقتی مردم فردی آگاه، مؤدب، تحصیل کرده و با دانش را بعنوان یک همجنسگرا بشناسند، بدون شک کسانی یافت می شوند که به مسئله کنجکاوی نشان داده و با طرح سئوالات از طرف کسب دانش می کنند و مسلمآ آمادگی کنار نهادن تعصبات خود را دارند. اتفاقآ بسیاری از تجارب دال بر این دارند که همین افراد بعنوان حامیان جدی حقوق همجنسگرایان قد علم می کنند.
بسیاری از همجنسگرایان، نا آشنایی جامعه و اطرافیان خود با موضوع همجنسگرایی را بیشتر از آنچه هست، بزرگ می کنند و ترسی که دارند بیشتر یک ترس ذهنی است تا واقعی. گفتن اینها به هیچ وجه بمعنای انکار مشکلات و تعصبات دیگران نیست اما هدف از طرح مسئله این است که هر همجنسگرایی باید سعی کند شرایط و موقعیت خود و محیط خویش و افراد دور و بر خود را به دقت سنجیده و از هر راه و روزنه ای که پیش بیاید باید استفاده کرده به محیط دور و بر خود در باره همجنسگرایی دانش و اطلاعات تزریق کند.
شناخت درست از چهار مشکل عمده، وجود اراده برای حل این مشکلات و شرکت هر چه وسیعتر افراد در این تلاشها ضامن موفقیت همجنسگرایان در کشور خواهد بود.
اما اگر هر فردی خود را کنار بکشد که دیگران کار را به پیش ببرند یا اگر افراد حاظر نباشند کمترین هزینه برای آزادی خود بدهند آنوقت باید از نسل فعلی همجنسگرایان ایران دل کند چرا که کسی سزاوار آزادی است که ارزش آن را دارد و برای بدست آوردن آن مایه می گذارد.از تک تک خوانندگان تقاضا می کنیم که یک بار دیگر همین مطلب را بخوانند و بعد از آن به تآمل حول این بیندیشند که خود چه کاری و در چه عرصه ای میتواند کمک کنند. تنها با شرکت وسیع تک تک ما همجنسگرایان این کشور است که سختی راه کمتر و ما زودتر به اهداف خود خواهیم رسیدن. کنار نشستن و سکوت در این برهه از زمان جایز نیست.

No comments: