Tuesday 17 April 2007

سکولاریسم، حبل المتین جنبش همجنسگرایان

برگرفته شده از شماره 12 مجله ماها:
یکی دیگر از خدمات همجنسگرایان به رشد فرهنگی جامعه

با توجه به اینکه در جنبش وسیع همجنسگرایان، افراد مختلف با سلیقه ها و علایق و خواستگاه اجتماعی متفاوت حضور دارند، طبعآ این افراد افکار و اندیشه ها و سبک های مختلف فکری و فلسفی خود را به درون جنبش منتقل می کنند؛ بعبارت دیگر، در بین همجنسگرایان از افراد مذهبی گرفته نا کمونیست از ملی گرا گرفته تا آته ئیست ( عدم اعتقاد به وجود خدا) همه حضور دارند. در چنین وضعیتی سازمانها و گروههای همجنسگرایان چگونه می توانند دمکراسی و حقوق برابر همه اعضا خود و کلآ مجموعه نیروها و افراد موجود در جنبش را تضمین کنند؟ جواب ساده است: سکولاریسم.
اما سکولاریسم یعنی چه و به چه کسی سکولار می گویند؟
سکولاریسم ایده ای است که بر اساس آن مذهب و ماورا الطبیعه بعنوان کلید درک و فهم جهان تلقی نمی شود. بر اساس ایده سکولاریسم مذهب و دین نباید در دولت و نهادهای دولتی دخالت داشته باشد چون مذهب یک اعتقاد شخصی است و افراد یک ملت ممکن است همه دارای یک مذهب نباشند یا برداشتهای متفاوت مذهبی داشته باشند یا خیلی ها ممکن است کلآ اعتقادی به دین و مذهب نداشته باشند. پس امر عدالت و برابری شهروندان حکم می کند که جهان و دنیا و جامعه امروزی را با کمک عقل و منطق و بر اساس شناخت ها و دستاوردهای بشری سازماندهی و تصویب قوانین را ازهمین شناخت های بدست آمده استخراج کرد. چنین رویکردی پیشرفت و اصلاح و تغییر قوانین همراه با پیشرفت علم و دانش را تضمین می کند؛ یعنی با بدست آوردن اطلاعات تازه، راه تنظیم قوانین جدید بر اساس شناخت ها تازه تر را باز نگه می دارد. و مسلمآ پرسشگری، جستجو، نقد سنت و... همه جزئی از تلاش و جستجوی انسانها برای رسیدن به علم و داده های کامل تر و نتیجتآ رسیدن به ایده آل های بشری است. سکولاریسم قبل از هر چیز به خوشبختی انسانها در این جهان بها می دهد و می گوید اگر انسانی به خدا و بهشت اعتقاد دارد و بخواهد بر اساس دستورات دینی خود رفتار کند حق اوست که از احترام دیگران برخوردار شود اما این شخص حق ندارد دین و اعتقادات و دستورات دینی خود را با زور به بقیه تحمیل کند. سکولاریسم، امر به معروف و نهی از منکر که بر اساس آن عده ای در خیابان راه افتاده و با زور و تهدید دیگران را به پیروی از دستورات دینی خود می کنند مخالف است. سکولاریسم می گوید همه انسانها آزاد و مستقل هستند و حق انتخاب دین و مذهبی که می خواهند را دارند حتی اگر بر اساس یادگیری و تجارب خود بی دینی را هم انتخاب کنند باز هم حق دارند و بعنوان انسان آزاد و مستقل باید از حقوق بابر با بقیه شهروندان برخوردار شوند.
بدین ترتیب پیروی از سکولاریسم باعث رها شدن انديشه انسان از عناصری كه مانع روشن شدن قضايا می شود را فراهم می کند. و در این راه از باورها و عدم باورهای همه انسانها مدد می گیرد.

بر اساس اندیشه سکولاریسم افراد مذهبی ( با هر مذهب و اعتقادی که دارند) و به فکر جهانی در ماوراء الطبیعه هستند، بهتر است که آن احکامی که بدانها اعتقاد دارند را فقط در زندگی شخصی خود رعایت کرده و با زور به دیگران تحمیل نکنند. چرا که حقیقت در انحصار هیچ فرد و یا مذهبی نیست و اعتقاد به خدا و یا این و آن دین و مذهب یا عدم اعتقاد به خدا، یک اعتقاد فردی و شخصی است. اشتباه نکنید، همه سکولارها بی دین نیستند. افراد مذهبی سکولار فراوانند
کسی که از چنین فکر و اندیشه ای تبعیت کرده و در عمل آن را بکار می گیرد، را سکولار می نامند. یک سکولار ممکن است مسلمان باشد، ممکن است مسیحی یا بهایی باشد، یا ممکن است اصلآ اعتقادی به وجود خدا نداشته باشد. اما خود و اعتقاد خود را مالک حقیقت کامل و مطلق نمی داند بلکه می گوید من اینطور فکر می کنم یا این اعتقاد را دارم اما طرف من هم حق دارد که اعتقاد و باور خود را داشته باشد. یعنی یک سکولار ( چه مذهبی و چه غیر مذهبی) اعتقاد خود را بهتر از اعتقاد دیگری نمی داند و استدلال نمی کند که چون من به این دین اعتقاد دارم ( یا ندارم) پس از دیگری بهترم، یعنی، صرف باور داشتن یا نداشتن به این یا آن مذهب و عقیده نباید باعث برتری یا کهتری فرد تلقی شود.
احترام به تنوع عقیده ها و ادیان و تفکرات باعث می شود که هر فردی صادقانه به جنبه ها و زاویه های دید و منطق دیگران، با کنجکاوی و برای شناخت بهتر خود، توجه کند بودن آنکه پیشاپیش در باره آنها قضاوت منفی داشته باشد یا خود و عقیده خود را بهتر از دیگری بداند. برای یک سکولار، ارزش انسانی فرد و احترام به چارچوب آزادی او بسیار مهمتر از اعتقاد و یا عدم اعتقاد فرد است. بهمین دلیل سکولارها نه تنها مخالف افراد مذهبی نیستند بلکه از آزادی مذهب و دین و عقیده بشدت دفاع می کنند اما نه فقط یک دین بلکه هر دینی.چون به آزادی وجدان بشری معتقدند.
سکولاریسم ضمن احترام به همه ادیان و مذاهب اما با دادن امتیازات خاص به پیروان مذهب خاصی و همچنین با آموزش اصول و آئین مذهب بخصوصی در مدارس مخالف است. سکولاریسم بر این اعتقاد است که مذهب یک امر خصوصی است و اگر قرار باشد آموزش دین در برنامه درسی مدارس دانش آموزان گنجانده شود، این برنامه باید شامل آموزش بی طرفانه و بی تعصبانه در باره همه ادیان و فلسفه ها باشد تا قدرت تفکر مستقل و انتخاب آزاد هر دانش آموزی تضمین شود و نسل جوان ضمن آشنایی با همه ادیان، احترام به آنها، بدون تعصب رشد کند و شستشوی مغزی نشود.
سکو
سکولاریسم در بحبوحه قرون وسطی در اروپا شکل گرفت ؛ زمانی که مذهب مسیحیت هر چند بطور مستقیم در دولت شرکت نداشت اما آنچنان نفوذی بر جامعه و حکام آن زمان داشت که همه قوانین بر اساس دستورات مذهبی مسیحی پذیرفته یا رد می شدند. جدایی دین و مذهب از حکومت که امروزه در اکثر کشورهای جهان و دمکراسی ها پذیرفته شده است از جمله دست آوردهای اندیشه سکولاریسم می باشد.
از منظر فلسفی که به سکولاریسم بنگریم معنای آن تقریبآ چنین می شود که سعادت ما زمانی حاصل می شود که در زندگی خود اصول (اتیکی= اخلاقی) را بکار گیریم و برای فهم و درک جهان و آنچه در اوست، از دلیل و منطق پیروی کنیم بدون آنکه به خدا یا خدایان و یا قدرتهای مافوق بشری استناد کنیم.
در عرصه سیاسی سکولاریسم بدان معنا است که نهاد و نظام حکومتی نباید خود را در مذهب دخالت دهد و وظیفه نظام در عرصه مذهبی تنها این است که آزادی مذهب و عقیده همه شهروندان را تضمین کند و از هیچ مذهبی بیشتر یا کمتر حمایت نکند بلکه برای جلوگیری از تعدی و دست درازی پیروان یک مذهب به مذهب دیگر باید قوانین خاصی تصویب کند تا شهروندان غیر مذهبی و کلآ کسانی که به خدا و آن جهان اعتقادی ندارند و یا پیروان اقلیتهای مذهبی نیز در همه عرصه ها از حقوق مساوی با دیگران برخوردار باشند. بعبارت دیگر صرف اعتقاد به یا عدم اعتقاد به دین و آئینی خاص نباید باعث امتیاز دهی یا حق کشی افراد شود. بلکه حقوق بشر را باید بصورت عادلانه در مورد همه شهروندان رعایت کرد. در باره استدلال سکولارها در ایران یک مثال میتوان آورد؛ در ایران خودمان پیروان مذهب شیعه در اکثریت هستند اما در همه کشورهای جهان شیعیان در اقلیت می باشند. اگر قرار است حکومت و قوانین کشور ما بر اساس دین اکثریت بنا شود و پیروان اقلیت های مذهبی و یا افراد بی دین از حقوق کمتری برخودار باشند( نتوانند رئیس جمهور شوند، یا در بربر قانون حقوق مساوی نداشته باشند مثل حق قصاص ، یا اینکه چون ایران یک کشور اسلامی است همه زنان باید حجاب داشته باشند و...) و این را کار را درست بدانیم، بنابراین باید به کشورهای دیگر هم حق دهیم که چون اکثریت جمعیت آنها مسیحی یا یهودی یا بودایی و یا هندو هستند و مسلمانان از جمله شیعیان آن جوامع در اقلیت هستند، پس آنها هم حق دارند که حکومت و قوانین خود را بر اساس دین و مذهب خود تصویب و به اقلیتها حقوق کمتری اعطا کنند. یک مثال دیگر اینکه اگر یک رئیس جمهور (مرد) خارجی به ایران بیاید همسر او باید حجاب ( که به آن اعتقادی ندارد) بپوشد. پس اگر رئیس جمهور ایران هم به خارج رفت همسر او می بایست قوانین آن مملکت را رعایت و حجاب خود را بردارد. این جاست که سکولارها می گویند اداره حکومت بر اساس دین و مذهب( حتی دین اکثریت) به اختلافات دینی و مذهبی در دنیا دامن می زند و اگر در جایی حقوقی ویژه به پیروان یک دین خاصی بدهد در عوض به نفی شدن حقوق پیروان این دین در جاهای دیگر منجر می شود. از سوی دیگر، تصویب قوانین نه بر اساس علم و دانش و دست آوردهای بشری بلکه بر اساس مذهب اکثریت به حق کشی و تضییق حقوق همه کسانی منجر می شود که به آن مذهب اعتقاد ندارند ولی شهروند آن کشور هستند. پس بهتر است که نظام همه کشورها سکولار باشند. یعنی حکومت و قوانین بنا بر اساس دین و مذهب خاصی نباشند اما حکومت گران حق دارند پیرو هر دین و آئینی که دوست دارند باشند ولی حق دخالت دین خود در زندگی حکومتی را ندارند بلکه دین و مذهب خود را بعنوان یک اعتقاد شخصی برای خود نگه دارند. بزبان ساده تر سکولارها خواهان جدایی دین از سیاست هستند و می گویند دخالت دین و روحانیون در سیاست نه تنها به دیکتاتوری دینی می انجامد بلکه به وجهه دین هم ضرر می زند.
از حاشیه روی بیشتر پرهیز کنیم و به خود ما همجنسگرایان برگردیم.
گفتیم که همجنسگرایان در همه اقشار، طبقات و رده های جامعه وجود دارند و زندگی می کنند. و بر همین اساس با توجه به عوامل فراوانی تحت تاثیر افکار و ایدئولوژی های متفاوتی هم واقع می شوند و افکار خود را به درون جنبش عمومی همجنسگرایان وارد می کنند. به همین دلیل در جامعه همجنسگرایان هم مثل یک جامعه افراد با اعتقادات مذهبی و غیر مذهبی یا پیروان ادیان مختلف وجود دارند اما همه این افراد چگونه و با استفاده از چه اهرمی قادر می شوند که ضمن احترام به عقاید همدیگر و پرهیز از خود برتر بینی نسبت به بقیه، قادر می شوند جهت رسیدن به اهداف مشترک یعنی حقوق برابر جنسی و شهروندی و قانونی، با هم و در کنار هم مبارزه کنند؟
این اهرم همانا اعتقاد به سکولاریسم است و سکولار بودن جنبش همجنسگرایان در همه جهان یک امر ثابت شده است.
تآکید می کنیم این گفته بدان معنا نیست که همجنسگرایان مذهبی وجود ندارند، نه. در جنبش همجنسگرایان افراد مذهبی وجود دارند اما همه این افراد تنها پیرو یک دین و مذهب نیستند و از آن گذشته افراد غیر مذهبی و کسانی که کلآ به وجود خدا اعتقادی ندارند یا در وجود خدا شک می کنند هم وجود دارند. تازه در درون جنبش همجنسگرایان کشورهای آزاد گروه های مختلفی حضور دارند از جمله همجنسگرایان مذهبی، همجنسگرایان سوسیالیست، همجنسگرایان شکاک یا همجنسگرایان کمونیست ولی هر کدام گروه وتشکیلات خود را دارند اما همه آنها بدون هیچ مشکلی در زیر یک چتر کار کرده و با هم فعالیت مشترکی را برای جنبش همجنسگرایان در کشور خود به پیش می برند. اعتقاد و التزام همه به سکولاریسم و اندیشه های آن ضامن موفقیت در این کار است. بعبارت دیگر حبل المتین جنبش همجنسگرایان همانا سکولاریسم است.
یک سکولار تفکر و اندیشه و مذهب خود را فضيلت و انديشه ديگران را رذيلت قلمداد نمی‌كند چرا که بر این باور است که هر انسانی خود ویژه است و حق دارد آنطور بیندیشد که نیازمندیهای مادی و معنوی اش می طلبند. پس وجود افراد با اعتقاد به خدا یا شکاک در وجود خدا یا بی اعتقاد به خدا یا اعتقاد به مذاهب مختلف همه و همه کمک می کنند تا جامعه با رنگ ها و انگاره های مختلف و واقعی خود جلوه کند و باید به هر کدام از اینها اجازه داده شود تا سهم خود را در تکامل و پیشرفت اندیشه ونگاه اجتماع به مسائل، ادا کند. برای این کار التزام به سکولاریسم بسیار ضروری است.
در چنين حالتی است كه سکولاریسم ، از تفكر يك بعدی می‌كاهد و نيروها و انگاره‌های بسياری را در خود آشكار می‌كند كه در نهايت به توسعه و تكامل تاريخی می انجامد. عکس قضیه نیز صادق است؛
افراد و حکومت هایی كه از يك الگوی خاص مذهبی پيروی می‌كنند و تنوع و رنگارنگی اجتماعی راقربانی تفکر متعصبانه دینی خود می‌سازند و به دیگران اجازه اظهار وجود نمی دهند، در نهایت کارشان به دیکتاتوری و سرکوب فیزیکی دیگران می انجامد چرا که هر دین و مذهب و اعتقادی تنها بخشی از حقیقت است نه کل حقیقت. پس چون در برابر دیگران متواضع نیستند و از اصول سکولاریسم پیروی نمی کنند، در نهایت به هر تفکر و اندیشه و اقدامی که اندیشه خود آنها را مورد سئوال قرار دهد، شک کرده و با زور هم که شده از میدان بدر می کنند یا به تبلیغ و شارلاتانی بر علیه آن رو می آورند. در چنین شرایطی مسلمآ آن بخش از علم و دست آوردهای بشر امروزی که با اعتقادات آنها همخوانی ندارد را هم کنار زده ، از دسترسی مردم و اجتماع بدان جلوگیری می کنند. سانسور اینترنت و... در کشور ما خود نمونه گویای این حالت است.
با توجه به آنچه گفته شد، هر فرد همجنسگرا یک سکولار است که با هر دین و اعتقادی که خود دارد، اما به استقلال و انتخاب دیگران در تنوع افکار و اعتقادات باور دارد و با قبول و احترام به جامعه چند صدائی در جبش همجنسگرایان ( و کلآ در کل جامعه) ، راه حل‌هائی ارائه می‌دهد كه برازنده جامعه‌ای است كه ازتفکرات ، مذاهب و اندیشه های مختلف تشكيل شده و همين وحدت جامعه ما همجنسگرایان را تشكيل می دهد. از آنجا که قبول داشتن این موضوع که من نوعی مالک کل حقیقت نیستم و دیگری هم به همان اندازه من حق دارد، به احترام به انديشه‌های گوناگون در جامعه می انجامد و به رنگها و نگاههای مختلف به زندگی اجازه اظهار وجود می دهد که همین رشد فرهنگی جامعه همجنسگرایان را تضمیتن می مند و بنوبه خود به رشد فرهنگی کل جامعه می انجامد. التزام به سکولاریسم، تبلیغ و معرفی آن به جامعه توسط جنبش همجنسگرایان و تک تک افراد همجنسگرا یکی دیگر از خدمات فرهنگی ما همجنسگرایان به بارور کردن و رشد فرهنگ اجتماعی کشور است.

No comments: