Tuesday 17 April 2007

جنبش همجنسگرایان ایران، هست یا نیست؟

برگرفته از شماره 19 مجله ماها
" به صرف گفتن و نوشتن در باره مفاهیم کرامت و خودگردانی، انسان ها صاحب کرامت و خودگردان نمی شوند."
اکبر گنجی

جنبش ( هر جنبشی) به معنای حرکت و تلاش آگاهانه برای رسیدن به اهداف معینی است. نفس جنبش بدان معنا و برای آن است که در شرایط مفروض ( حاظر) وضعیت ایده آل نیست و تغییراتی باید در عرصه های معینی صورت بگیرد تا جنبش مزبور و پایگاه اجتماعی آن به اهداف خود برسند. پس تغییر وضعیت موجود برای دست یابی به اهداف ضروری است. یک جنبش برای تغییر شرایط و ایجاد وضعیت مطلوب خود بوجود می آید.
جنبش همجنسگرایان جنبشی است برای رها سازی همجنسگرایان از بی حقوقی و تبعیضات قانونی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی. با این حساب جنبش همجنسگرایان بمعنای تلاش آگاهانه برای تغییر معادلات موجود نفی کننده حقوق همجنسگرایان، و حرکت بسمت دست یابی به حقوق شهروندی و مدنی برابر در همه عرصه های زندگی برای همجنسگرایان است.
اگر قانون حقوق اقلیتی را برسمیت نشناسد، چنبش آن اقلیت چاره ای جز این ندارد که برای دست یابی به حقوق خود تنها به مرزهای قانونی بسنده نکند و حق خود بداند که قانون شکنی کند. اگر چنین نبوده و نباشد جنبش ها در جهان هیچوقت به حقوق خود دست نمی یافتند. اعتراضات علنی، تظاهرات و تقویت صفوف نافرمانی مدنی باید بعنوان ابزارهایی برای حق خواهی در خود جنبش برسمیت شناخته شوند.
هر حرکت و تلاشی را نمی توان جنبش نامید. جنبش مختصات و تعریف خاص خود را دارد. جنبش همجنسگرایان زمانی زاده می شود که تعدادی فعالیتهای سازمان یافته گروهی / سازمانی بنمایندگی از قشر وسیع و به درجات متفاوت فعال یا صرفآ مصرف کننده اما عمیقآ خواستار تغییرات، پا بگیرند نه اینکه چند نفر محدود بطور ارادی و بدون پشتوانه حمایتی آن قشر وسیع ، بخواهند همه را به منزل مقصود برسانند.
حال چگونه میتوان فهمید که گروهها و سازمانهای متشکلی که خود را نماینده همجنسگرایان می دانند واقعآ نماینده این قشر هستند یا نه؟
برقرای ارتباطی سازمان یافته بین کسانی که خود را نماینده می دانند با پایگاه خود ( جامعه وسیع همجنسگرایان) مهمترین مسئله ای است که رهبران باید به آن توجه کنند. این ارتباط زمانی ایجاد می شود که آن قشر وسیع که پایگاه رهبران بحساب می آید، آمال، آرزوها، خواسته ها و تمنیات خود را در گفتار و رفتار رهبران منعکس شده ببیند. گفته های رهبران را حرف های دل خود بداند و در عین حال نسبت به سازمان های رهبری کننده احساس مسئولیت کند و در جهت تحقق آنها بکوشد. پس لازمه موفقیت یک جنبش این است که همه بار و کارها بر دوش رهبران نماند بلکه خود پایگاه ( جامعه همجنسگرایان) هم بایستی به مسئولیت خود عمل کنند.
اگر رهبران زحمت می کشند، نشریه و تشکیلات راه می اندازند، بخش وسیعی از وقت خود را صرف اینکار می کنند، چه بسا از بسیاری از مسائل شخصی و خصوصی خود می گذرند و همه را در راه منافع عمومی جنبش بکار می گیرند در عوض حق دارند توقعات خاصی هم از افراد پایگاه خود ( همجنسگرایان) داشته باشند. بعبارت دیگر احساس مسئولیت باید دوجانبه باشد و گرنه جنبش دلخواه شکل نخواهد گرفت.
با چند مثال منظور خود را روشن کنیم: زمانی که کنگره ملی آفریقا جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی را رهبری می کرد؛ رهبر آن آقای نلسون ماندلا در زندان بود اما همین رهبر زندانی در تماس با کمیته رهبری کنگره ملی آفریقا، برای مقابله با رژیم آپارتاید بعضی اوقات اعلام تظاهرات یا اعتصاب عمومی می کرد و میلیونها نفر از سیاهپوستان ( پایگاه جنبش ضد آپارتاید) با جان و دل به اعلان های او پاسخ می دانند و در روز مقرر به خیابانها می آمدند یا دست از کار می کشیدند. همین امر به رهبران رژیم آپارتاید و همه دنیا ثابت می کرد که آقای ماندلا و کنگره ملی آفریقا براستی که نماینده جنبش ضد آپارتاید هستند و پایگاه او ( یعنی سیاهپوستان و دیگر افراد ضد آپارتاید براستی خواهان تحقق اهداف کنگره ملی آفریقا هستند و حاضرند برای آنها فداکاری کنند. نتیجه آن شد که در نهایت کنگره ملی آفریقا بر رژیم آپارتاید پیروز شد و اصلاح قوانین و ساختارها را شروع کرد.
نمونه ملموس دیگر تظاهرات میلیونی همجنسگرایان آمریکا به دعوت تعدادی از سازمانهای همجنسگرایان در
سالهای 1979، 1987 و سال 2000 بود. در این سه تاریخ سازمانهای رهبری کننده جنبش همجنسگرایان آمریکا برای نمایش قدرت و نیروی جنبش همجنسگرایان اعلام تظاهرات کردند و پایگاه آنان( جامعه همجنسگرایان) به فراخوان رهبران خود لبیک گفته در روز مقرر به خیابانها آمدند و قدرت و اراده خود را بنمایش گذاشتند. تظاهرات کارگران شرکت واحد در تهران و یا اعتراضات دانشجویی و یا اقوام مختلف در گوشه و کنار کشور نیز نمونه های دیگری از این باب هستند.
در چیزی که بنام جنبش همجنسگرایان ایران از آن یاد می شود چنین رابطه رهبری کننده و رهبری شونده غایب است. اشتباه نشود ما دنباله روی کورکورانه را تشویق نمی کنیم اما به سازماندهی و اهمیت ایفای نقش و وظایف در خور هر کدام ( رهبری کننده و رهبری شونده) باور داریم. برای مثال اگر امروز سازمان همجنسگرایان ایران( پی جی ال او) یا یکی از همین نشریات همجنسگرایان یک پرسشنامه تهیه و از خوانندگان خود بخواهند که به سئوالات مطروحه جواب دهند بجرآت میتوان گفت که بیش از 95 درصد افراد جوابی نخواهند داد. ( این را با دلیل و مدرک می گوئیم). این خود نشان از آن دارد که آن رابطه و حتی احترام متقابل شکل نگرفته است، حال چه برسد به اینکه دعوت به تظاهرات شود یا شرکت در یک حرکت اعتراضی جنبش های دیگر. بنابریان در برقراری ارتباط سازنده هر دو نیروی رهبری کننده و رهبری شونده بایستی به مسئولیت های خود عمل کنند.
داشتن چندین وبلاگ و نشریه لازمه یک جنبش است اما کافی نیست. آز آنجا که جنبش همجنسگرایان قصد پایان دادن به بیعدالتی در همه زمینه ها را دارد می بایست حضور خود را هم در تمام عرصه ها نشان دهد. این حضور عملی نخواهد شد مگر اینکه نیروهای هر چه بیشتری از همجنسگرایان در هر کجا که هستند و در هر عرصه کاری، اجتماعی و شهری که در آن زندگی میکنند آستین ها را بالا زده و با انواع روش ها نارضایتی خود را از این شرایط بی حقوقی محض علنی کنند. این یعنی تجلی خواسته ها و آمال جمعی ما در سطحی وسیع.
برای اولین بار در تاریخ ما است که هزاران هزار همجنسگرای ایرانی از طریق نشریات فعلی بصورت شبکه گسترده ای با هم در تماس هستند. این یک موفقیت بزرگی است.
اما جو حاکم بر نشریات این را تداعی می کند که اکثر مطلق خوانندگان صرفآ مصرف کننده هستند و خود کاری به چیزی ندارند. اگر اراده لازم برای تغییر شرایط در بخش وسیعی از همجنسگرایان از جمله مخاطبان نشریات فعلی شکل نگیرد میتوان گفت که به موفقیت حرکت فعلی هم چندان امیدی نمی توان داشت.چرا که اراده رهبران بتنهایی برای موفقیت کافی نیست.

تنها از طریق پشت کامپوتر نشستن و گفتن از مشکلات یا اعلامیه دادن، در عرصه واقعی کاری پیش نخواهد رفت . برای تحقق گفته ها، آرزوها ، افکار، آمال و خواسته ها باید از پشت کامپوتر بیرون آمد و در عمل کاری کرد. تجارب جنبش های همجنسگرایان جهان که به همه یا بخشی از حقوق خود دست یافته اند، پیش روی ماست. همه این جنبش ها زمانی در خیابان فوران کرده و به اعتراض مستقیم و علنی بر علیه بی حقوقی خود پرداخته اند. پس دست زدن به تظاهرات، نافرمانی مدنی و بروز علنی نارضایتی خود یکی از مهمترین ابزار رسیدن به حقوق جنبش همجنسگرایان است و ما همجنسگرایان ایران نباید خود را گول بزنیم که تنها با انتشار چند مجله و وبلاگ به حقوق مدنی خود خواهیم رسید. این فعالیتها باید به عرصعه عمل اعتراضی در خیابان هم کشیده شوند تا آنوقت جامعه و مسئولان را متوجه خود کنیم. و گرنه مسئولان ترجیح می دهند که ما در خانه بمانیم و پشت کامپوتر خود هر چه میخواهیم بگوئیم تا بعدآ با فشار یک دکمه حرفهایمان را سانسور و یا فیلتر کنند.

ما در همین مجله ماها (و دیگر نشریات همجنسگرایان هم ) بر اهمیت شکل گیری جنبش حقوق مدنی در کشور تآکید کرده ایم. این بدان معنا است که اقشار محروم از حقوق خود در جامعه ( زنان، کارگران، دانشجویان، اقلیت های قومی و مذهبی و جنسی) که امروزه بطور پراکنده و جدا از هم دست به اعتراضات محدود می زنند و از آنجا که هر قشر معترض از حمایت عملی دیگر اقشار بی حقوق محروم می ماند به پیروزی چندانی هم دست نمی یابد. پس لازمه عقب راندن مخالفان حقوق مدنی و شهروندی این است که لایه های مختلف ناراضی در جامعه بهم پیوسته و قدرت و اراده خود را در اعتراضات وسیع خیابانی بنمایش بگذارند. پس صادر کردن بیانیه و اطلاعیه در حمایت از حقوق دیگران مهم است اما مهمتر از آن حرکت عملی و شرکت در اعتراضات آن گروه مفروض است. اما منظور از این شرکت این نیست که مثلآ تنها چند نفر از همجنسگرایان به اعتراضات دانشجویان یا زنان ملحق شوند بلکه بایستی پایگاه رهبران ( یعنی جامعه وسیع همجنسگرایان به فراخوان رهبران خود لبیک گفته و بصورت وسیع و فعالی در اعتراضات شرکت کنند.
در اعتراضات اخیر دانشجویی هر چند همجنسگرایان دانشجو تا حدودی شرکت کردند اما سکوت " کمیسیون مشترک دفاع از حقوق اقلیت های جنسی در ایران" در رابطه با اعتراضات دانشجویی بهیچ وجه منطقی نبوده و نیست. اگر همزمان با شروع اعتراضات این کمیسیون اطلاعیه حمایتی منتشر و در آن از همجنسگرایان بخصوص دختر و پسران دانشجو درخواست می کرد که فعالانه در اعتراضات دانشجویی شرکت کنند و همجنسگرایان هم به این درخواست جواب مثبت می دانند آنوقت همه مشاهده می کردند که با صدور یک بیانیه از طرف رهبران فعالان حقوق جنسی، لایه جدیدی از دانشجویان به اعتراضات پیوسته و مسلمآ نسبت به آن علاقمند می شدند و از همین رهگذر توجه ها به اقلیت های جنسی و مسائل آنها زاده می شد. شاید عدم انتشار بیانیه از طرف کمیسیون به این خاطر باشد که چنین رابطه ای با پایگاه خود برقرار نکرده و اگر دعوت به شرکت در اعتراضات می کرد لبیکی نمی شنید. مسلمآ باز هم شاهد اعتراضات اقشار مختلف خواهیم بود و آینده ثابت خواهد کرد که همجنسگرایان و رهبران آنها تا چه اندازه در کسب حقوق مدنی و اجتماعی خود جدی هستند.
در شرایط ضعف دیگر جنبش های اجتماعی، تضمینی برای موفقیت جنبش همجنسگرایان وجود ندارد. تجارب جهانی به ما می آموزانند که در سایه پیشروی جنبش زنان، کارگران، دانشجویان و دیگر اقلیت ها است که جنبش همجنسگرایان هم فرصتی برای مطرح شدن می یابد. اما جنبش همجنسگرایان نباید تنها زائده جنبش ها ی دیگر شود بلکه با فعالیت عملی و تقویت صفوف خود میتواند و باید خود بعنوان یک جنبش عمده و مسئول در کنار دیگر جنبش ها قد علم کند. حمایت از مبارزات دیگر گروها و شرکت عملی در اعتراضات آنها راه را برای آموزش، کسب تجربه، رسیدن به پختگی لازم و هموار کردن شکل گرفتن جنبش مدنی - شهروندی تقویت می کند. ما همجنسگرایان میتوانیم و باید این وظیفه خود را بخوبی به پیش ببریم.
اکبر گنجی در پیام خود به مراسم بزرگداشت سیمین بهبهانی حرف های کاملآ درستی می زند؛ او می گوید " به صرف گفتن و نوشتن در باره مفاهیم کرامت و خودگردانی، انسان ها صاحب کرامت و خودگردان نمی شوند...... باور بدون عمل، باور نیست. نمی توان مدعی باور به ارزش ها و آرمان های انسانی شد، اما برای تحقق آنها قدمی به پیش برنداشت. باید در نظام اخلاقی - ارزشی مان جایگاه ویژه ای برای شجاعت، عشق و محبت باز کنیم...... خود اندیشه لزومآ در کسی ایجاد شجاعت نمی کند..... هیچ کس نمی تواند بجای ما بیندیشد، بجای ما رنج ببرد و بجای ما پیکار کند. .... دمکراسی و حقوق بشر به عاملان جسور و شجاع نیاز دارد. به افرادی که به ارزش های دمکراتیک باور دارند و باور خود را از طریق پیکار و مبارزه با ظلم و بیعدالتی نمایان می سازند."با همه آنچه گفته شد اینطور به نظر می رسد که جنبش همجنسگرایان ایران هم هست و هم نیست. بعبارت دیگر بطور بالقوه وجود دارد اما در عمل ناپیدا است. اراده و عمل تک تک ما در زایش جنبش امان در عرصه عمل ضروری است. ما میتوانیم اگر که در خواسته های خود جدی بوده ، اراده اش را داشته باشیم ، بر ترس های خود غلبه کنیم و کمی شجاعت بخرج دهیم.

No comments: